جامعه ی مدنی و حاکمیت دینی

عبدالحسین خسروپناه

نسخه متنی -صفحه : 215/ 131
نمايش فراداده

جهت دخالت در وضع قوانين منطقة الفراغ (قوانين الزامى كه صريحا يا اجتهادا از شريعت، كتاب و سنت استفاده نمىشود) و نيز تصميم گيرى مردم در آن حوزه، جهت حداقل رساندن وظايف دولت و نيز نظارت مردم در اجراى صحيح قوانين شرعى (در محدوده ى شريعت) و قوانين مردمى (در محدوده ى منطقة الفراغ) و حق انتقاد از سياست هاى اجرايى دولت به وجود آمده باشد بدانيم و دين را به معناى مجموعه اى از عقايد و قوانين سياسى، اجتماعى، دنيوى و اخروى تعريف كنيم؛ در اين صورت، دين و جامعه ى مدنى هم سازند و با آيات و روايات و فرهنگ دين اسلام منطبق اند، شايان ذكر است كه تحقق چنين جامعه اى نيازمند به تعليم و تربيت و پرورش مردم در مراكز علمى براى ايجاد روحيه مدنى، بالا بردن و ارتقاى سطح اعتماد سياسى و اجتماعى، احساس امنيت مردم در احزاب و تشكل ها، پيشرفت انديشه ى سياسى مردم، تحمل نسبت به اختلاف ها و سليقه هاى گوناگون، نفى هرگونه انحصاريت حزبى، حاكميت قانون الهى و مردمى، ارتباط دولت مردان با مردم و احزاب و تشكل ها و تساوى همگان در برابر قانون، همكارى دولت در ايجاد احزاب و تشكل ها است.

2 ـ 3 ـ مفاهيم سازگار با جامعه ى مدنى در اسلام

1 ـ 2 ـ 3 ـ آزادى

اصل آزادى در مجموعه ى حقوق بشر، جايگاه ويژه اى دارد. كسانى همچون هابز، حقوق طبيعى را تنها در آزادى افراد خلاصه نموده اند. از نظر اسلام نيز يكى از اصيل ترين ارزش هاى نوع بشر به شمار مىآيد؛ زيرا متعلق آزادى، يعنى اين كه انسان از نظر قرآن مقام والايى دارد. خليفه ى الهى و مسجود فرشتگان1 است. برترى او از ملائكه در علم،2

1 ـ و اذاقلنا للملائكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس (بقره / 34)

2 ـ و عَلَّمَ آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكه فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين قالوا سبحانك لاعلم لنا الاما علمنا (بقره / 32).