استعدادهاى برتر منشأ آزادىهاى متعالى او مىشود».1
امّا ديدگاه غربيان در اين باره كاملاً با نظر مذكور متفاوت است. شهيد مطهرى در اين باره آورده اند:
«در غرب، ريشه و منشأ آزادى را تمايلات و خواهش هاى انسانى مىدانند و آن جا كه از اراده ى انسان سخن مىگويند، در واقع فرقى ميان تمايل و اراده قائل نمىشوند. از نظر فلاسفه ى غرب، انسان موجودى است داراى يك سلسله خواست ها و مىخواهد كه اين چنين زندگى كند؛ همين تمايل، منشأ آزادى عمل او خواهد بود».2
ولى اين ديدگاه، با توجه به دو قطبى و دو بُعدى بودن انسان، كاملاً مردود شمرده مىشود؛ انسان غير از غرايز دانى حيوانى، فطريات عالى انسانى را نيز داراست و همين فطريات عالى آدميان، منشأ آزادىهاى متعالى بشريت مىباشد. استاد در اين باره مىفرمايد:
«آدمى يك سلسله استعدادهاى مترقى و عالى دارد كه ملاك انسانيت اوست. تفكر منطقى انسان ـ و نه هر چه كه نامش تفكر است ـ تمايلات عالى او نظير تمايل به حقيقت جويى، تمايل به خير اخلاقى، تمايل به جمال و زيبايى، تمايل به پرستش حق و... اين ها از مختصات و ملاك هاى انسانيت است».3
آيا آزادى مطلقا و بدون هيچ گونه قيد و شرط و محدويتى، محترم و با ارزش است؟ يا اين كه در يك مدار مشخص و معيّنى فاقد احترام خواهد بود؟ نظر
1. پيرامون انقلاب اسلامى، ص 7. 2. همان، ص 100؛ و نيز ر. ك: اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، ص 39. 3. پيرامون انقلاب اسلامى، ص101.