گفتيم كه غريزه ى جنسى همانند ساير غرايز، نيازهاى طبيعى خويش را طلب مى كند و انسان ناچار از پاسخ گويى و تسليم در برابر آن است; امّا آن چه انسان را از حيوان ممتاز مى سازد، حكومت عقل بر اعمال انسانى و تنظيم غرايز و به خدمت گرفتن آن هاست و سعادت و خوش بختى و نيل به آرامش واقعى در گرو پاسخ گويى متوازن و متعادل به همه ى غرايز است تا انسان به رشد و كرامت انسانى دست يابد.
بنابراين در انتخاب راه آن بايد منزلت و شأن انسانيّت و رشد و تعالى او در نظر گرفته شود و خواست طبيعى و نياز غريزى، با خواسته هاى عقلانى و فطرى هماهنگ و همسو گردد.
از آن جا كه انسان در ايّام جوانى از حسّاسيّت ويژه اى بر خوردار است و نقش غرايز، به ويژه غريزه ى جنسى، در اين دوران پررنگ تر جلوه مى كند، بنابراين مراقبت هاى ويژه اى مى طلبد.
و جوان براى پاسدارى از عفاف و طهارت و دورى از گناه، بايد با احتياط بيش ترى رفتار نمايد; چرا كه سهل انگارى در مسائل جنسى و برخوردهاى مختلط، زمينه ساز انحراف و كجروى دل و ديده ى انسان است.
حال به حدود و روابط زن و مرد و چگونگى آن مى پردازيم: