مبانی اخلاق اسلامی

تألیف: مختار امینیان

نسخه متنی -صفحه : 173/ 131
نمايش فراداده

مىنشيند و گاهى اين تحولات انحطاط‏آميز است؛ يعنى نفس سير نزولى مىكند و در وادى حضيض قرار مىگيرد. گاهى به معراج حق‏اليقين عروج مىكند و بر عرشه عبوديّت كه بالاترين مقام انسانيّت است، ارتقا مىيابد و به مقام والاى «رضا» مىرسد و گاهى در سيه‏چال شك و ترديد مىافتد و به گناه و معصيت آلوده مىشود و «اَدْنى من البهائم» لقب مىيابد.

1. نفس امّاره

نفس گاهى حالت سركشى و شوق به گناه پيدا مىكند و انسان را به معصيت مىكشد. در نتيجه، انسان را به تباهى سوق مىدهد. در اين حالت، نفس را «امّاره بالسوء» مىگويند.

«امّاره» صيغه مبالغه و از مادّه امر است؛ يعنى بسيار امر كننده. نفس گاهى تمام عواملش، از گوش، چشم، زبان و... گرفته تا ساير اندام‏ها را به گناه امر مىكند؛ در واقع از هواهاى خود پيروى مىكند و گاهى تمام عواملش را به طرف صواب فرمان مىدهد و از مقام عقل اطاعت مىكند. در هر دو صورت، به نفس، «امّاره» گفته مىشود. اما از نظر متشرعه اين لفظ (امّاره) به طور مطلق در معناى منفى (حالت اولى) استعمال مىشود؛ يعنى از لفظ امّاره، «امّاره بالسوء» اراده مىكنند. چنانچه در قرآن شريف نيز به همين معنا آمده است. آنجا كه مىفرمايد:

وَ ما أُبْرِءُ نَفْسى اِنَّ النَّفْسَ لاَءَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّى(1).

من نفس خود را تبرئه نمىكنم؛ زيرا نفس قطعا به بدى فرمان مىدهد.

(1). يوسف (12) آيه 53.