هر چيزى براى خود ثمرات خاصى دارد، چه اشياى مادّى و چه امور غير مادّى. يقين كه يكى از واقعيّات خارجى است، داراى ويژگىهاى و آثارى است كه شك و ترديد آن آثار را ندارد؛ مثلاً اگر كسى يقين بداند به دريا رفتن همان و غرق شدن همان، حتما به دريا نمىرود و دل به دريا نمىزند؛ اما اگر شك و ترديد داشته باشد، ممكن است به دريا برود و تى خود را به امواج بسپارد.
اگر انسان يقين بداند كه در ميدان مسابقهاى بازنده مىشود، يقينا پاى پيش نمىگذارد و در آن مسابقه شركت نمىكند؛ اما اگر در اين خصوص ترديد داشته باشد، ممكن است بدان اقدام كند.
1. اگر كسى به معارف الهى يقين پيدا كند، برداشت و عملكرد وى با ساير مردم، كه در حال ترديد هستند، متفاوت خواهد بود؛ مثلاً اگر كسى يقين بداند كه خداوند بر اعمال ظاهر و باطنش ناظر و مراقب است و يقين بداند كه براى هر عملى پاداشى است، مسلما تمام كارهايش نيك خواهد بود و هرگز دست به كارهاى زشت نخواهد زد.
اگر مىبينيم مردم دست به معصيت و گناه مىزنند، به خاطر آن است كه هنوز به مقام يقين نرسيدهاند و هنوز نسبت به پاداش اعمال در ترديد هستند.
2. اگر كسى يقين بداند و مانند روز برايش روشن باشد كه تمام نعمتهاى فردى و اجتماعى، ظاهرى و باطنى، جسمانى و روحانى و... از