جانب مُنْعِم حقيقى، يعنى خداى تبارك و تعالى است و در اين باره ذرّهاى شك و ترديد نداشته باشد، پيوسته در مقام انفعال و شرمندگى و تشكر و سپاس گذارى قرار خواهد گرفت.
اگر مىبينيم اكثر مردم به هنگام نزول بركات و مشاهده اين همه نعمتها، شكر منعم را به جا نمىآورند از صاحب نعمت سپاس گذارى نمىكنند، به خاطر آن است كه يا اصلاً توجهى به مبدأ و معاد ندارند و يا به خاطر آن كه در وجود مبدأ و اين كه اين نعمتها از اوست، ترديد دارند.
3. اگر كسى يقين بداند كه خداوند براى مؤمنين و اهل عبادت، بهشتى آفريده و انواع خوشىها و نعمتها ـ كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده ـ برايش آماده كرده است. به طور مسلم، در مقام اميد و اشتياق به نعمتهاى اخروى قرار مىگيرد و براى نيل به آن نعمتها اعمال نيك انجام مىدهد و موجبات وصول به آن را فراهم مىسازد.
4. اگر كسى يقين بداند كه خدايى هست و طبقات هفت گانه جهنم را براى گنه كاران مقرر داشته و هر گروهى را در طبقهاى معذّب خواهد نمود، يقينا مرتكب گناه نمىشود و شخصيت و زندگى خويش را به معصيت آلوده نمىكند و خود را از اين عذاب اليم نجات مىدهد.
5. اگر كسى يقين داشته باشد كه تمام امور و حوادث، مستند به خداى بزرگ است و تماما از روى حكمت و مصلحت و عنايت ازلى و نظام احسن صادر مىشود، به طور حتم، در برابر همه حوادث سر تسليم فرود مىآورد و همه را از خداوند تلقى مىكند و لباس رضا مىپوشد و نداى «اِلهى رِضا بِقَضائِكَ»(1) سر مىدهد.
(1). خدايا من از قضا و مشيت تو خشنودم.