در بحر معرفت مستغرقند، حاصل مىشود و اين مقام صديقين است، كه با بصيرت باطنى خود، جز انوار الهى را مشاهده نمىكنند و اين مقام به دست نمىآيد، جز با مجاهدت شاقّ و رياضتهاى قوى و با تطهير روان از تمام آلودگىهاى طبيعت و پليدىهاى ماديّت و هم سنخى با پرتوهاى عالم قدس و عقول عرضى و طولى.
4. حقيقة حق اليقين و آن عبارت است از اين كه عارف، تمام وجود خود را برابر وجود حق (جلّ و علا) همچون سايهاى، مضمحل و نابود و در انوار كبريايى اش فانى ببيند؛ مانند يقين به وجود آتش، با ورود در قعر آتش و سوزش از آن.
اين مقام، مقام فناى فى اللّه و بقاى باللّه است، و حاصل نمىشود، مگر براى برگزيدگان خاص الخواص الهى. رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: لى مع اللّه وقت لايسمع ملك مقرب و لا نبى مرسل(1) براى من در حضور خداوند زمانى فرا مىرسد كه هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلى ظرفيت آن را ندارد.
اين مرحله از شهود، يك شهود مستمر نيست كه شاهد براى مدتى در آن حال باقى بماند، بلكه همچون برق به سرعت از نظرش مىگذرد.
قبلاً گفتيم كه حكمت به معناى علم به حقايق اشيا است بدان گونه كه هستند. اين معنا، مساوى است با نوعى يقين؛ پس حكيم واقعى كسى است كه داراى يقين به حقايق باشد و هر كس داراى يقين نباشد، فى
(1). بحار الانوار، 18، ص 360.