مبانی اخلاق اسلامی

تألیف: مختار امینیان

نسخه متنی -صفحه : 173/ 52
نمايش فراداده


  • اَجِدُ الْمَلامَةَ فى هَواكَ لَذيذةً حُبّا لِذِكْرِكَ فَلَيْلَمُنى اللُّومُ

  • حُبّا لِذِكْرِكَ فَلَيْلَمُنى اللُّومُ حُبّا لِذِكْرِكَ فَلَيْلَمُنى اللُّومُ

خدايا ملامت و سرزنش در راه تو و به خاطر تو را خوشايند و لذت بخش مىيابم؛ پس اى سرزنش زنندگان مرا سرزنش كنيد.

تحمل اذيت و ملامت، گر چه در كام انسان ناخوشايند است، امّا درون قلب انسان را روشن مىكند. بهمين جهت اميرالمؤمنين مىفرمايد:


  • وَ لَقَدْ أَمُرّ عَلَى اللَّيئمَ يَسُبُّنى فَمَرَرْتُ ثَمَّة قُلْتُ لا يَعْنينى

  • فَمَرَرْتُ ثَمَّة قُلْتُ لا يَعْنينى فَمَرَرْتُ ثَمَّة قُلْتُ لا يَعْنينى

از كنار شخصى پست مىگذشتم؛ مرا فحش مىداد و ناسزا مىگفت. از آن جا ردّ شدم و با خود مىگفتم مقصودش من نيستم، بلكه ديگرى است.

3. موت اخضر (مرگ سبز): «وَ هُوَ لُبْسُ الْمُرَقّعِ مِنَ الْخِرَقِ الْمُنَقّاهِ الّتى لَها؛ يعنى، مرگ سبز همان پوشيدن لباس وصله دارى است كه بسيار باارزش و پاكيزه است.

على (عليه السلام) فرمود:

لَقَدْ رَقَعْتُ مِدْرَعَتى حَتّى اسْتَحَييْتُ مِنْ راقِعِها.

آن قدر لباس مخصوص خود را وصله زدم كه ديگر از وصله زننده آن شرم مىكنم.


  • با على گفتا يكى در رهگذار: تو اميرى و شهى و سرورى اى امير تيز رأى و تيزهوش گفت: صاب جامه را بين! جامه چيست؟ ديد بايد اندرون جامه كيست

  • كز چه باشد جامه تو وصله دار؟ از تمام رادمران برترى جامه‏اى چون جامه شاهان بپوش ديد بايد اندرون جامه كيست ديد بايد اندرون جامه كيست

4. موت احمر: «وَ هَوَ مُقاتَلَهُ النَّفسِ الْمُسَمَّاتُ بِالْجَهادِ الاَكْبَرِ وَ هَوَ الْمَوْتُ الْجمِعُ لِجامِعِيّتِهِ اَنْواع المَوُتاتِ»؛ يعنى مرگ سرخ همان جنگ با نفس اماره است كه به جهاد اكبر ناميده شده و آن مرگى است كه جامع همه انواع ديگر مرگ