محی الدین در آینه فصوص

مرتضی رضوی‏

جلد 1 -صفحه : 611/ 374
نمايش فراداده

در اين آيه هر سه گروه (ظالم لنفسه، مقتصد، سابق الخيرات) وارثان كتاب هستند.

و مطابق همين آيات، قوم نوح مصداق «اخذ الّذين كفروا» است.

محي‌الدين جمع بين المتناقضين مي‌كند.

2- علاوه بر تحريف فوق، اين عمل محي‌الدين مصداق اتمّ «ضرب القرآن بعضه ببعض»(11) نيز، مي‌باشد

كه اكيداً ممنوع شده است.

3- آنگاه آيه سوره نوح را كه قرآن از زبان نوح آورده در سه بخش به صورت زير تفسير كرده است

الف: قد اضلّوا كثيراً

آنان عده زيادي را حيران كرده‏اند.

زيرا واحد را به وسيله وجوه مختلف و نسبت‌هاي مختلف، متعدد كردند.

ب: ولاتزد الظالمين

مراد از ظالمين در اين آيه همان است كه در سوره فرقان به عنوان گروه اول ذكر شده.

يعني ظلم كنندگان بر نفس خود.

ج: الّا ضلالا

يعني بر حيرت اين ظالمان بيفزاي كه حيرت محمدي است زيرا آن حضرت فرموده است «زدني حيرةً».

ابتدا حيرت قوم نوح را يك حيرت منفي معرفي مي‌كند و آنان را ظالم مي‌داند.

سپس افزايش همان حيرت را حيرت محمدي‌، مي‌داند.

به نظر او اگر حيرت آنان افزوده شود، مي‌شود حيرت محمدي‌.

اين يكي از اصول مكتب محي‌الدين است كه «اگر گمراهي افزايش يابد به هدايت مبدّل مي‌شود».

پيش از او اين موضوع در باور صوفيان تصوف فارسي با عنوان «المجاز قنطرة الحقيقة» و يا «از ميكده هم به سوي حق راهي هست»، بود محي‌الدين آن را فراز كرده و «گناه» را از «قنطره بودن» خارج كرده و به خود گناه اصالت داده است.

در فص شيثي به شرح رفت كه او معتقد است اگر انسان‏ها گناه نكنند اسامي غفار، رحيم و...

خدا عاطل مي‌مانند.

و نيز با تكيه به حديث جعلي مي‌گويند: اگر گناه نكنيد خدا چاره‏اي ندارد مگر اين كه شما نوع انسان، را از بين ببرد و خلق ديگري بيافريند تا گناه كنند و خدا ببخشايدشان، و اسامي مذكور عاطل نمانند.