تأمل
ابتدا ضرورت دارد به آيه فاطر توجه شود.لفظ «ثم» در اول آيه سخت تعيين كننده است.قيصري در شرح اين كلام محيالدين همه آيه را آورده مگر همين لفظ «ثم» را.قيصري توجه دارد كه وجود اين لفظ همه كلام محيالدين را ابطال ميكند لذا سالوسانه آن را از اول آيه حذف كرده است.و اين است عرفان اينان، با اين صداقتشان(!).اين آيه به همراه آيه ما قبلش چنين است: والذي اوحينا اليك من الكتاب هو الحقّ مصدقاً لما بين يديه انّ الله بعباده بصير ـ ثمّ اورثنا الكتاب الّذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و...يعني كتاب را بر تو نازل كرديم آنگاه امت تو را وارث آن كرديم.پس مراد «امت پيامبر» است و ربطي به قوم نوح ندارد.و يا لفظ «ثم» ناظر است به آيههاي 25 و 26 كه ميفرمايد: وان يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جائتهم رسلهم بالبيّنات و بالزّبرو بالكتاب المنير ـ ثمّ اخذت الذين كفروا فكيف كان نكير ـ...ثمّ اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و...يعني اگر كفار قريش تو را تكذيب ميكنند، پيامبران پيشين را نيز تكذيب كردند كه پيامبرانشان با بينات و صحيفهها و كتاب روشن برايشان آمده بودند، آنگاه كافران را به عذاب و بلا گرفتار كرديم...سپس وارث كرديم بر كتاب، بندگان برگزيدهمان را كه اينان سه گروه هستند...در اين صورت نيز، قوم نوح مصداق «اخذت الذين كفروا» است نه مصداق آنان كه پس از «كفار بلا زده»، وارث كتاب ميشوند.اما محيالدين به زور ميخواهد قوم نوح را از مصاديق گروه اول اين آيه بكند.ابن عربي قرآن را ميگردد.هر جا لفظي به نظر خودش براي بهانه قرار دادن پيدا كرد، آن كلمه يا جمله را بر ميدارد و در كنار جمله ديگر ميگذارد گرچه ميان آنها نه وحدت موضوع، باشد و نه ربطي بهم داشته باشند.شبيه آن مَثَل كه گفتهاند:پرسيد: ضَرَب چه صيغهاي است؟
گفت: مفرد مذكر غايب فعل ماضي.پرسيد: يكتب چه صيغهاي است؟
گفت: مفرد مذكر غايب فعل مضارع.گفت: فثبت ولايت على ابن ابي طالب (عليه السلام).