در آن زمان ما طلبه بوديم و جوان، ميشنيديم كه كربن فرانسوي به حضور برخي از اساتيد بزرگ حوزه ميآيد و با آنان به تبادل مطالب علمي ميپردازد، به خود ميباليديم كه ما هم استاداني داريم كه دانشمندان غربي سخت نيازمند علومشان هستند و ميآيند دو زانو در حضورشان مينشينند و مطالب علمي ياد ميگيرند.در آن سن و سال چه ميدانستيم آن مطالب كه مبادله ميشود در نظر غربيها پشيزي ارزش ندارد كه اروپائيان قرنهاست اصول افلاطونيات و ارسطوئيات را به گوشه موزه علوم انداختهاند و جناب كربن مأموريت ديگري دارد.اروپائيان به ويژه دست اندركاران دانشگاه سوربون، نسخه روز را براي انديشه و فكر ايران نوشته بودند كه از چند عنصر تشكيل شده بود:1- تصوف با عنوان ارزشمند عرفان.2- ارسطوئيات براي علمي جلوهدادن و معقول كردن تصوف، تصوفي كه علم را حجاب اكبر ميدانست و پاي استدلاليان را چو بين.3- افلاطونيات كه قدري از خشكي مزاج ارسطوئيات، بكاهد و قدري هم از بي مبالاتي تصوف عشقي هپروتي، بكاهد و چسب ميان آن دو باشد.4- قدري هم از اشراقيات شيخ اشراق لازم بود كه هم بر توان چسبانندگي افلاطونيات بيفزايد و هم بوي ايراني ناسيوناليستي هم داشته باشد.5- آميزهاي از قرآن و حديث نيز لازم است تا اين معجون به نام دين به خورد متفكران ايراني اعم از حوزوي و دانشگاهي داده شود مبادا كه رگ دينداري بجنبد و مكتب جعفر صادق (عليه السلام) و فلسفه و عرفان قرآن و اهل بيت جان بگيرد.