جمع ميان تنزيه و تشبيه در مورد خداوند غير از تناقض، چيزي نيست.زيرا لازمه قهري اين «جمع» اين است كه خدا در عين بسيط مطلق بودن، بسيط مطلق نباشد.و اين بسيط مطلق بودن خدا چيزي است كه هيچ عاقلي نميتواند آن را انكار كند.حتي بزرگ قهرمان محيالدينيان يعني ملاصدرا در سرتاسر آثارش هميشه به آن تاكيد دارد.2- بعضيها گمان ميكنند كه دستكم ميان خالق و مخلوق، يك وجه مشترك هست.و آن «وجود» است.خدا هم وجود دارد، درخت هم وجود دارد.پس جائي براي جمع تنزيه و تشبيه هست.اولاً: اهل تنزيه همين را تنها در همين يك مورد ميپذيرند و هيچ اشكالي پيش نميآيد.اما نظر محيالدين چيز ديگر است او خدا را در سميع بودن، بصير بودن و...صدها مورد ديگر كه به قول خودش قابل ضبط و شماره نيست، شبيه مخلوقات ميداند.ثانياً: تشبيه و تنزيه، فرع بر «وجود» است و اصل وجود از موضوع آن خارج است و فقط به ويژگيهاي يك موجود مربوط است.دو شيء بايد اول موجود باشند سپس نوبت به تنزيه و تشبيهشان نسبت به همديگر ميرسد.
نگاهي به «امر بين الامرين» شيعه
آن چه محيالدين را در اين مسئله گستاخ كرده توهّمي است كه در مورد اصل معروف شيعه «لاجبر و لا تفويض بل امرٌ بين الامرين» است.او نفهميده است كه «امر بين الامرين» شيعه، جمع ميان جبر و تفويض، نيست، بل چيز «سوم» است.همان طور كه اكثر علماي اهل سنت اين نكته را نميفهميدند.