به گمانم خواننده محترم در اثر فاصلهاي كه در مطلب رخ داده بپرسد اين شماره 22 كه در اول اين سطر آمده براي چيست؟ يادآوري ميكنم: قرار شد دلايل و زمينهها و آثار مسيحيتگرائي محيالدين را بشماريم و بررسي كنيم كه علاوه بر متن اصلي بحث و علاوه بر اشعار خود او، تا اين جا 21 مورد بررسي كرديم و اين بيست و دومين مورد است.آنان كه در احوالات ابن عربي مطلب نوشتهاند به سه رفتار او تصريح كردهاند:
1) او به شدت در نكوهش و تضعيف علماي غيرصوفي با تعبير «علماي رسمي»، «علماي رسوم» ميكوشيد.2) صوفيان عصر خود را نيز (كه صوفي تصوف فارسي بودند) به اصطلاح ميكوبيد و تحقير ميكرد و از راه، مسلك، بينش و عقايدشان، سخت انتقاد ميكرد.3) اما فرقه صوفيان «ملامتيّه» را به شدت دوست ميداشت و آنان را تمجيد ميكرد.برخي از اصول مسلك ملامتيّه عبارت است از:
الف: خود آزاري
از باب مثال يكي از شيوخ آنان هر شب خودش را به طور سرنگون بر چاه آويزان ميكرد و ساعتها در آن حال ميماند تا نَفْسكشي كرده باشد.
ب: رسوائيجوئي
به عنوان نمونه: يكي ديگر از سران آنان ميگويد: به حمام رفتم هنگام برگشتن لباس بهادار كسي را دزدانه به تن كردم، از حمام بيرون آمدم، حمامي و ديگران متوجه شدند، به سرم ريختند و كتك جانانهاي بر من زدند، به نفس خود گفتم: ديدي چگونه رسوايت كردم ـ؟!
ج: حذف بهداشت و زيستن در كثافت
يكي از بزرگان آنان ميگويد: در مسجد دمشق شبانه روز به سر ميبردم آن قدر به خودم نرسيدم كه شپشها از پيكرم به صحن مسجد روان شدند، خادم مسجد آمد پايم را گرفت پيكرم را روي زمين كشيد و از مسجد بيرونم انداخت.وه چه كيفي كردم و چه لذّتي بردم.