آيه «هو الاول والاخر وهو الظاهر والباطن» تنها مستمسك محيالدين است او در ميان اين همه آيات و احاديث تنها اين آيه را يافته است و به نظر خودش پايگاه اساسي بينش او مبتني بر اين آيه است.اگر روشن شود كه اين آيه نيز بر عليه اصل بينش اوست، ابن عربي كاملاً دست خالي ميماند.ما ميگوئيم صوفيان همة سرتاسر قرآن و نيز همة احاديث را تاويل و تحريف ميكنند.اما همان طور كه ميبينيد قيصري كه بزرگ مدافع و قهرمان صوفيان است علماي اسلام را فقط به تاويل اين دو آيه متهم ميكند؛ زيرا صوفيان غير از اين آيه چيز ديگري ندارند تا نسبت تاويل آن را به علما بدهند.ببينيد تفاوت راه از كجاست تا به كجا.محيالدين هم اصل «وحدت وجود» را از اين آيه ميگيرد و هم آن تناقض معروف خود را، يعني «كثرت در عين وحدت، وحدت در عين كثرت».او ميگويد در اين آيه «اول» با «آخر» جمع شده كه با هم متناقض هستند و همين طور «باطن» و «ظاهر» و در عالم هستي هر چه هست يا ظاهر است و يا باطن.وقتي كه خدا هم ظاهر است و هم باطن؛ پس او همه چيز است و همه چيز هم اوست.ابن عربي طوري در اين آيه بحث ميكند گوئي موضوع بحث يك «موجود مغَيّي؟» محدود و حادث است.با بيان ديگر: محيالدين قبلاً حكم ميكند كه خدا يك شيء است مانند اشياء ديگر، سپس وارد بحث ميشود.در حالي كه هنوز اول بحث است كه آيا «خدا شيء كالاشياء» يا «شيء لا كالاشياء».امام صادق (عليه السلام) معني آيه را بيان ميكند: كافي ـ كتاب التوحيد ـ باب معاني الاسماء ـ حديث 6: سمعت ابا عبدالله (عليه السلام) و قد سُئل عن «الاوّل والاخر»، فقال: الاوّل: لا عن اوّل قبله و لا عن بدء سبقه.والآخر: لا عن نهاية كما يعقل من صفة المخلوقين و لكن قديم اوّل آخرٌ: لم يزل و لايزول.بلا بدء ولا نهاية لايقع عليه الحدوث و لايحول من حال الي حال.خالق كل شيء: