قيصري در شرح عبارت محيالدين ميگويد: كثرت موجب ميشود امور بر شخص محجوب (كه چشم بصيرت او باز نشده) مشتبه شود.هر چندي كه برگشت كثرت به واحد، روشن است در نظر كسي كه پردهها از چشمش كنار رفته و حق (خدا) بر او منكشف شده است.همان طور كه اعداد با ظهور عدد اول (واحد) در مراتب معلومه، ظاهر ميشوند.همان طور نيز اختلاط تجلّيهاي مختلف خدا سبب كثرت ميشود.محيالدين بحث ظهور عددها از واحد را مقدمه قرار داد تا ظهور كثرت از وجود خدا را توضيح دهد.
تامل
1- قيصري در گفتار قبلي خود در اين مبحث، تصريح كرد كه اين «تناقض من وجه» صحيح است كه شرحش گذشت.در اين جا نيز با جمله «بالتّكثر الواقع فيها» كثرت را به عنوان يك واقع ميپذيرد ليكن در عين حال آن را خيالي بيش نميداند.يعني همان تناقض، كه خودش به آن تصريح كرده است.2- حجاب يعني چه؟ اين همه سخن از حجاب، محجوب، محجوبين، چه معنائي دارد؟ مرادشان از اين الفاظ كه چماقهاي جور با جور هستند، چيست؟
پاسخ
در يك گفت و شنود عاميانه، تصورات متعددي از معني اين الفاظ، به ذهن مخاطب و شنونده، ميآيد.اما در يك نگاه علمي روشن ميشود: همه حجابها، سترها، مستور بودنها، محجوب بودنها، همه و همه برميگردد به يك چيز: بطلان تناقض.هر كس تناقض را باطل بداند او محجوب است.اگر بگوئيد: حضرت آقا اين فرمايش شما تناقض است و تناقض باطل است.جواب ميشنوي: تو محجوبي، تو نرسيدهاي، تو به حق واصل نشدهاي و...، تو بايد سير و سلوك كني، در عشق هجران بسوزي، هفت شهر عشق (برگرفته از هفت خوان، بودائيان) را پشت سر بگذاري تا حجابها كنار بروند و به حق جلّ و اعلي برسي.