تعريف عقل
به نظر محيالدين، «عقل» چيزي است كه فقط عالم «اعيان ثابته» خيالي او را، درك ميكند، ديگر اشياء همگي حسي هستند و بس.او محسوسات را «موجود عقلاً» نميداند.يعني عقل وجود اشياء محسوس را تاييد نميكند تنها حس آنها را تاييد ميكند.او بر پايه همين بينش خود عالم اشياء خارجي و عينيت آنها در خارج را «حق متخيل» مينامد.لطفاً تنها به همين عبارت او و قيصري در همين جا دوباره نگاه كنيد.محيالدين آن عالم خيالي «اعيان ثابته» را «حق متعقّل» و عالم واقعي عيني خارجي را «حق متخيل» مينامد.اكنون نه سخن محيالدين بل پيروي صدرَويان روز، حضرات صوفيه مدرن، از او، چه قدر ارزش دارد!؟! اما كاربردي بس تعيين كننده دارد؛ زيرا اين صدرَويان، طلبه و دانشجوي جوان را كاملاً مانند خودشان به بار ميآورند و بيچاره ميكنند.بهرهجوئي از «مثال عدد»، محيالدين با صوفيان فارسي، فرق دارد:تا اين جاي بحث، روال محيالدين درباره «مثال عدد» همان روال صوفيان فارسي بود.اما او در عبارت زير فرق استفاده خود از اين مثال، با استفادهاي كه صوفيان فارسي داشتند، را تعيين ميكند.صوفيان فارسي ميگفتند: همه مراتب عدد، عين همان عدد اول است.مثلاً «3»، سه تا يك است و 1000، هزار تا يك است و مراتب مختلف اعداد، فقط يك «حقيقت واحد» است نه حقايق متعدد.اما محيالدين هر مرتبه را يك «حقيقت» ميداند.مثلاً عدد «يك» يك حقيقت است، دو نيز يك «حقيقت» است و...، اما با وجود اين كه حقايق متكثره و متعدده هستند، در عين حال همگي «ظهور» حقيقت عدد اول هستند.او بدين طريق، باز «وحدت وجود» تصوف فارسي، را رد ميكند و «وحدت در عين كثرت، كثرت در عين وحدت» را كه پايه «امّ التناقض» خودش است، مثلاً اثبات ميكند.گر چه هر دو عين تناقضاند، اما نظر محيالدين «امّ التناقض» است، همان طور كه پيشتر توضيح دادم، در شكم اين فرمول متناقض او، دهها فرمول متناقض بل صدها فرمول متناقض، جاي گرفته است كه گاهي چندين نمونه از آنها را رديف كردم.محيالدين براي بيان اين «فرق» ميگويد:
ـ فانّ كلّ مرتبة من العدد، حقيقة واحدة، كالتّسعة مثلاً والعشرة الي ادني و الي اكثر، الي غير نهاية، ما هي مجموع: هر مرتبه از عدد يك «حقيقت واحده» است مانند نُه مثلاً و ده تا پائينتر و تا بالاتر، تا بينهايت.و آن (هر مرتبه از مراتب) مجموع، نيست.