ـ ولذلك نقول(3) فيه: هو لا هو، انت لا انت: و به همين جهت (از ديدگاه توجه به كثرت) ميگوئيم: اوست، او نيست.توئي، تو نيستي.
توضيح
يعني وقتي كه كثرت اشياء را در مد نظر قرار دهيم از اين جهت كه هر شيء مظهري از مظاهر خداست به آن شيء ميگوئيم آن خداست، و چون هر شيء مقيد است بر ميگرديم و ميگوئيم آن خدا نيست.يا ميگوئيم خدايا اين شيء، خود تو است، بر ميگرديم ميگوئيم اين شيء، خود تو نيست؛ بنابر اين هر شيء از يك حيث خداست و از حيث ديگر، خدا نيست.در فصّ نوحي گفت: اگر آن مردم بتهايشان را ترك ميكردند به قدر همان تركشان، از حقيقت دور ميشدند.و در فصّ هاروني نيز گوساله سامري را از همين حيث خداي حقيقي ميداند و هارون را قابل مجازات و تنبيه بدني ميداند، كه چرا مزاحم پرستش مقدس بني اسرائيل شده است.
تامّل
1- فلسفه و عرفان ثقلين ميگويد: هيچ چيز از هيچ حيث خدا نيست.حتي هيچ چيز از هيچ حيث سنخيتي با خدا ندارد تا چه رسد خدا باشد.2- بديهي است ابوجهل هم بت هبل را تنها از يك حيث پرستش ميكرد، بل آن حيثيت خدائي كه ابوجهل به هبل ميداد كمتر از اين حيث خدائي است كه محيالدين به هر شيء ميدهد.3- از نو يادآوري ميشود: برگشت همه چيز به آن مبناي اساسي است.مبناي قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) در مورد پيدايش اولين پديده، «ايجاد» است و مبناي ارسطوئيان «صدور» است و مبناي صوفيان «تظاهر و تجّلي» است و چون «الباطل فرقة واحده»، در اين مسئله، صدور و تظاهر چندان فرقي با هم ندارند و به يك نتيجه ميرسند.