1- دقيقاً بر اين كه حركتهاي عالم هستي همگي دوري هستند، توجه دارد؛ اما الكترون يا كرات را «متحرك متحّير» و حيران نميداند.آنان را «مامور» ميداند (نه سرگردان متحيّر) كه در دنبال آن ماموريت خود هستند «و المدبّرات امراً»: آنهائي كه در پي امري گسيل شدهاند.لغت: مدبّر: دنبال كننده ـ كسي يا چيزي كه به دنبال يك امر است.حرف تأنيث «ات» كه علامت جمع مؤنث است در مورد جمادات و غير جانداران به كار ميرود.اين كه بيدليل و بدون حديث لفظ «مدبّرات» را به فرشتگان تفسير ميكنند كاملاً نادرست است؛ زيرا ملكها از «ذوي العقول» هستند و اگر اين لفظ در مورد آنان به كار رود، مونث ميشوند كه خود قرآن در موارد متعدد مونث بودن ملكها را به شدت رد كرده است.2- از ديدگاه اين فلسفه و عرفان، قرار است انسان براي سير كمال، تابع سير و مسير جمادات نباشد و اساساً انسانيت انسان همين است چيزي به نام عقل و حيات پديدهاي هستند خارج از ناموس مذكور، به همين دليل علم به اين نتيجه رسيده كه «حيات» يك «موضوع علمي» نيست و علم نميتواند آن را به زير تحليل ببرد.پيشتر توضيح دادم كه پيدايش روح از كارهاي «امر»ي خداست نه از كارهاي «خلق»ي او.به «عالم امر» مربوط است نه به «عالم خلق» حركتهاي دوري مال عالم خلق است نه عالم امر.جسم و بدن انسان تابع حركتهاي دوري جهان است، اما عقل و روح او بايد از حركتهاي دوري پيروي نكند.بل بايد آنها را بشكافد و پيش برود.همان كه محيالدين نام آن را «طريق مستطيل» ميگذارد، وگرنه اسب عصاري ميشود.چيزهائي به نام: تقوي، پرهيزكاري، تزكيه، همگي به معني رهيدن انسان از حركتهاي طبيعت است.و راه انسان به سوي كمال، همان راه مستطيل و مستقيم است.اهدنا الصراط المستقيم و دهها آيه ديگر و تمام ماهيت قرآن و سنّت پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و اهل بيت (عليهم السلام) همين است.اما اين به معني، اجنبي شدن از جهان هستي و كنار گذاشتن آن نيست كه صوفيان مبلّغ آن هستند.بل گاهي هماهنگ بودن با حركتهاي ذرات و كرات، را ابزار قوي براي اين سير به كمال، ميداند به طوري كه (به قول دكتر شريعتي)(1) در مراسم طواف انسان را هماهنگ با كهكشانها و كرات و ذرات، ميچرخاند.اصول كيهانشناسي قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) را در كتاب «تبيين جهان و انسان» توضيح دادهام.