بسوي وحدت وجود
محيالدين با اين روال، آرام آرام به كجا ميرود؟ به سوي وحدت وجود.ابتدا علو را به علو مكاني و علو مكانتي تقسيم كرد آنگاه اعلام كرد كه خدا مكان ندارد، سپس آن را نقض كرد و مكان خدا را تعيين كرد.آنگاه علو مكاني را از مكان تفكيك كرد.و آنگاه بيان كرد كه علو به «نوع» هم بستگي ندارد.بالاخره نتيجه اين شد كه علو چيزي است خدا آن را ميدهد.پس علو در هر كجا و در هر كس يافت شود، نه مال مكان اوست و نه مال نوع او و نه مال خود او، بل يك چيز اعطائي است و اينك به اين موضوع خواهد رسيد كه «علو خدا» ذاتي است اعطائي نيست.و وارد «وحدت وجود» خواهد شد:ـ ومن اسمائه الحسني «العليّ»: علي من؟ وما ثَمّ الاّ هو: و از اسماي حسناي خدا، يكي «عليّ» است ـ عليّ يعني برتري كرده ـ بر چه كسي برتري جسته است؟ در حالي كه در عالم هستي چيزي نيست مگر او.ـ فهو العليّ لذاته: پس او بذاته عليّ است.ـ او عن ماذا؟ وما هو الاّ هو: يا: از چه چيز برتر شده؟ در حالي كه نيست او مگر او.فعلوه لنفسه: پس علو او براي نفس خودش است.