اكنون مقصّر كيست؟
پاسخ
هيچكس نه قوم و نه نوح.آن مردم نقص مهمي در دعوت نوح مييافتند، يا يك دريافت و فهميدن خودآگاهانه، و يا دست كم دريافت و فهميدن ناخودآگاهانه و احساس رواني.نوح نيز پيامبر خداست و مطابق دستور خدا تنزيه را از تشبيه تفكيك ميكرد.پس مقصر فقط (نعوذ بالله) خداست.بدين ترتيب محيالدين در اين جا به اصل اصيل و شناخته شدة يهوديت ميرسد؛ زيرا در مواردي از تورات تصريح شده كه مردم يهود با خدا در رقابت بودهاند.خدا بر عليه آنان نقشه ميكشيد و آنان بر عليه خدا، كه لفظ عربي آن «مكر» ميشود.و لذا قيصري به اين مكر تصريح ميكند.و خود محيالدين در سخنان آتي خود روي اين موضوع بزرگ بحث خواهد كرد.اما محيالدين هيچ وقت و در هيچ بحث ظاهر مسئله را رها نميكند.انصافاً او نابغة بزرگي است.در ادامه بحث طوري سير ميكند كه دست از مقصر بودن قوم بر نميدارد.و اگر جان سخن او را در اين مورد بخواهيد، ميگويد «قوم مقصر است در عين مقصر نبودن، و مقصر نيست در عين مقصر بودن».همان طور كه ميگويد: نوح در ظاهر كلامش آنان را نكوهش كرد و در باطن كلامش، مدح و ستايششان كرد.«ممدوح بودن در عين مذموم بودن، و مذموم بودن در عين ممدوح بودن»، «كافر بودن در عين مؤمن بودن، مؤمن بودن در عين كافر بودن».«پذيرش دعوت نوح در عين رد آن، رد دعوت نوح در عين پذيرش آن».اما ابن عربي كه با تحكم و قلدري تمام پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم را متهم ميكند كه «به آميزهاي از تنزيه و تشبيه دعوت ميكرد» و لفظ «قرآن» را نيز به همين معني مورد نظر خود ميگيرد، عمداً توجه نميكند كه پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم با تبر، تفكيك ميان كفر و ايمان را باز كرده است.اين همه آيات و احاديث، بل اساس و پايه و جان دعوت او همين تفكيك بوده و هست.و اين همه شهيد و شهيدان از حمزه سيد الشهداء، از ياسر و سميه تا به امروز، براي همين تفكيك، جان دادهاند.نه براي چيز ديگر.خدا نيز بهشت و دوزخ را براي همين تفكيك، از هم تفكيك و از اصل، جداگانه آفريده است.محيالدين ميگويد: نوح آن قوم را مدح كرد.اما قرآن به پيامبر اسلام ميگويد: ولولا ان ثبّتناك لقد كدت تركن اليهم شيئاً قليلاً ـ اذاً لاذقناك ضعف الحيوة و ضعف الممات ثمّ لاتجد لك علينا نصيرا: اگر نبود عصمت از ناحيه ما ميل ميكردي به سوي كافران ميل كردن اندكي ـ در آن صورت ميچشانديم بر تو دو برابر (عذاب كافران) در دنيا و دو برابر آن در آخرت.آنگاه نمييافتي در قبال ما هيچ يار و ياوري.(اسراء،
75-74).اما ابن عربي نوح (عليه السلام) را مداح قوم كافر ـ بل قومي كه سمبل كفر است ـ قرار ميدهد.پس از آن كه او را معتقد به «وحدت وجود» و بت پرستي معرفي ميكند.همان طور كه موسي و هارون را موظف به تقديس گوساله پرستي ميكند.