سخن محيالدين كاملاً «مصادره به مطلوب» است مگر خدا نميداند كه بتپرست سنگ را به عنوان سنگ و چوب را به عنوان چوب، عبادت نميكند يا به عنوان مظهر، پرستش ميكند و يا به عنوان اين كه الوهيت در آن هست.خداوند همين مظهر پرستي و پرستش الوهيت توي بت، را ردّ و نهي ميكند.محيالدين همين موضوع نهي شده و تحريم شده را از نو مصادره ميكند.حوّا گفت: بيا از اين درخت بخوريم.آدم گفت: خوردن از اين درخت، منهي است.شيطان گفت: خوردن به عنوان تغذيه نهي شده و خوردن به عنوان «عامل خلود» نهي نشده.همان طور كه اصل و اساس ادعاي شيطان باطل و پوچ بود و آن درخت عامل خلود نبود بل بر عكس عامل خروج بود، همان طور هم ادعاي محيالدين در مظهر بودن اشياء از اصل و اساس باطل و پوچ است.يعني در هر دو ادّعا دو بطلان هست:
الف: در ادعاي شيطان
باطل اول
در اين درخت عنصري هست كه «عامل خلود» است.
باطل دوم
خوردن به عنوان تغذيه نهي شده و خوردن به عنوان عامل خلود، نهي نشده است.
ب: در ادعاي محيالدين
باطل اول
هر شيئي مظهر خداست و خدا متظاهر بالذات است.
باطل دوم
پرستش شيئي يا اشياء، به عنوان شيئيت خودشان، نهي شده، و به عنوان مظهر بودنشان نهي نشده است.
10- محيالدين بالاتر ميرود، او ابتدا سخن را ميرساند به «تقريب» و به نتيجه ديگر ميرسد.
ميگويد عبادت بت به عنوان «مقرِّب» عيب دارد.يعني حتي عبادت بت به عنوان سنگ و چوب نيز اشكال ندارد.زيرا مگر سنگيت سنگ و چوبيت چوب، مظهر خدا نيست.پس اشكال اين نيست كه بت را نبايد خدا ناميد.اشكال اين است كه در اين صورت دو گانگي پيش ميآيد بت ميشود «خداي مقرِّب» و خدا ميشود «خداي مقرّب اليه».