1- صوفيان صدرائي امروزي جمله «نحن زدنا مع الايمان بالأخبار، الكشف» محيالدين را شعار و تكيهگاه خود قرار دادهاند و هميشه آن را تكرار ميكنند.و هرگز توجه نميكنند كه محيالدين با چه دليلي اين حق را به خود داده كه ابزار شناخت ديگري به نام «كشف» بر «اَخبار» بيفزايد ـ؟ او آشكارا به اصل تحريم شده «ادخال در دين» صريحاً اعتراف ميكند.2- مرادش از «اَخبار» همان طور كه اصطلاح هميشگي اوست همه كتب نازله به پيامبران و سخنان پيامبران، است.او در حقيقت كشف خود را بر «اَخبار» نيفزوده بل با بهانه قرار دادن كشف، همه كتب نازله و تبيينات انبياء را تخريب كرده و از عرصه خارج كرده است.جمادات را «حيوان ناطق» ميداند و مدعي است اين كشفيات اوست كه با گوش خودش ذكرگوئي سنگها را شنيده است.در مجلد اول، اين مسئله را با شرح نادرست بودن شعر مولوي (ما سميعيم و بصيريم باهشيم ـ با شما نامحرمان ما خامشيم) توضيح دادهام.و اين ادعاي محيالدين يا كذب محض است و يا او در اثر اختلالات رواني دچار اين توهم شده است.3- در فتوحات ادعاي شنيدن و ديدن ذكر جمادات را ميكند، و در اين جا (فصوص) ميگويد ما قادر به فهم تسبيح آنها نيستيم.خودش، خودش را تكذيب ميكند.قيصري درست مانند آقا اسماعيل در داستان بالا، در صدد اصلاح و توجيه اين تناقض بر ميآيد، ميگويد مراد او اين است كه محجوبين قادر به درك اين تسبيح نيستند واهل كشف نيز به طور موردي آن را ميشنوند نه به طور مستمر.دروازه توجيه بس فراخ و هميشه براي توجيه گران باز است و همان طور كه هر مجرم در دادگاه به آن متمسك ميشود.قيصري نميتواند بپذيرد كه شيخ اعظم در اين جا به طور ناخود آگاه درون خود را ابراز كرده است از كوزه همان تراود كه در اوست.مَثَلي كه قيصري در فصّ آدمي آن را آورد.4- قرآن ميگويد «لا تفقهون تسبيحهم» محيالدين ميگويد من تسبيح جمادات را ميشنيدم.