ممكن است كسي از ابن عربي بپرسد: وقتي يك صاحب علم و دانش وافر، نتواند حتي با توضيحات شما نيز، حيرت را از خود بزدايد، چارهاش چيست؟ به نظر شما همگان مظهر خدا هستند، پس اين مظهر دانشمند كه عين خدا هم هست، چرا بايد در گرداب اين تحير مذموم بماند ـ؟ چرا خدا او را به «ماندن در تحيّر» محكوم كرده است؟ در پاسخ ميگويد: خدا او را محكوم نكرده عين ثابتة او اين حكم را كرده است.ـ فيها يتنوّع المجلّي، فتنوع الاحكام عليه، فيقبل كلَّ حكم، و لايحكم عليه الاّ عين ما تجلّي فيه، و ما ثمّ الاّ هذا: در آن اعيان ثابته، مجلّي متنوع ميگردد.به همين جهت احكام بر او (خداي مجلّي) تنوع پيدا ميكند.و او (خدا) هر حكم را قبول ميكند، و حكم نميكند بر او (خدا) مگر عين ثابتهاي كه خدا در آن تجلي كرده است.و نيست در آن جا مگر اين واقعيت.يعني بر عكس، اين خدا نيست كه هر كس را به حكمي محكوم كرده است، يكي عارف، ديگري متحير، و...شده است.بل اين اعيان ثابته آنان است كه خدا را محكوم كردهاند كه اين چنين در آنها تجلّي كند.قيصري: عين عبارت: «فيقبل الحقُّ كلَّ حكم تعطيه العين الثابتة الّتي تجلّي الحق فيها».محيالدين در فصّ آدم و نيز در همه جاي فصوص، در رابطه «عالم اعيان ثابته» ـ كه خود درست كرده ـ با خدا، اصالت را به «تاثير اعيان» ميدهد نه به «تاثير خدا».او در واقع خدا را در قبال اقتضاهاي اعيان، «متأثّر» ميكند، نه «مؤثّر».به طوري كه در اين جا صريحاً و به طور نصّ اعيان را حاكم و خدا را «حكمپذير» ميكند.او و پيروانش مثل قيصري و...بالاخص شرح فارسي، به مثال آئينه پناه ميبرند كه آئينه سالم شكل شما را صحيح و سالم نشان ميدهد و آئينه كج و معوج، شكل شما را كج و معوج نشان ميدهد.و اين تقصير شما نيست.تقصير در خود آئينه است.