اشكال‌هاي اين نظر - محی الدین در آینه فصوص جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محی الدین در آینه فصوص - جلد 1

مرتضی رضوی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشكال‌هاي اين نظر

1- مرجع ضمير «هو» معلوم نيست كه مي‌گويد «هو في ‏المحمديين...

».

و با هيچ تقدير، و توجيه، و حتي با هيچ تحكمي‌، نمي‌توان براي آن، مرجع تعيين كرد.

و حضور اين ضمير در همه نسخه‏ها هست و كسي مدعي عدم آن در نسخه‏اي‌، نشده است.

2- محي‌الدين در اين مبحث در يك سطر بالا «ولد» را به «ره آورد فكر نظري‌» و «مال» را به «استدلال» معني كرد و گفت: مال و ولد رهبران آن قوم، يعني تفكّر نظري و غير شهوديشان و نتيجه اين تفكرشان، نمي‌دهد مگر خسارت.

«فما ربحت تجارتهم» را نيز به همين معني گرفت، و در اين جا نيز بايد سخنش روي همان نوار باشد و بگويد: آن تفكر نظري و آن استنتاجات نظري كه آنان مي‌كردند از دست‌شان رفت، و آنان نمي‌دانستند كه مالك اصلي قوّه نظر و نتايج نظري‌، در اصل در مالكيت خداست.

3- اين نظر به شدت قوم نوح را جاهل نشان مي‌دهد به حدي نادان كه هيچ جائي براي مدح كردن نوح‏ (عليه السلام) نمي‌ماند.

و اين با سخن خود محي‌الدين تعارض بل تناقض دارد.

4- ابن عربي در اين جا در مقامِ توضيح تفاوت ماهيت دعوت پيامبر اسلام‏ صلّى الله عليه وآله وسلّم با ماهيت دعوت نوح‏ (عليه السلام)، و در مقام بيان تفاوت‏هاي آن قوم با امت پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) است.

پس بايد عبارت «في ‏المحمديين» و عبارت «في نوح» ـ كه مراد قوم نوح است، ـ در مقام شرح تفاوت دو مردم باشند نه در مقام شرح مشتركات آن دو.

يعني امت اسلام چون هم از فكر نظري و هم از شهود استفاده مي‌كند خليفه خدا است و تنها به تفكر نظري كه صرفاً ظاهربيني است نمي‌پردازد.

اما قوم نوح تنها مالك و داراي فكر نظري بودند و از شهود بهره نداشتند لذا آن فكر نظري هم از دست‏شان رفت.

پس مالكيت مسلمانان بر ابزار شناخت، يك مالكيت استخلافي است كه هم باطن وهم ظاهر، هم فكر و هم شهود، هر دو به آنان رسيده است.

اما مالكيت قوم نوح بر ابزار شناخت مقيد به قيد وكالت بود و هنوز بخش ديگر ابزار (شهود) هم چنان در اختيار خداي وكيل بود، كه آن نيز نتيجه‏اي نداد.

5- ابن عربي هميشه اشعريان، معتزليان و ارسطوئيان غير صوفي‌، را سركوب كرده است.

مطابق اين نظر اول، اين فصل از كلام او، خالي از اين «نكوهش» و سركوب مي‌شود.

و چون همين جاي سخنش به اصطلاح درست سرِ بزنگاه است.

از او بعيد است كه بدون كوبيدن آنان، رد شود.

6- مطابق اين نظر اول، جائي در جريان سخن محي‌الدين براي اين سخنان نيست، او براي چه چيز، اين چند سطر را آورده است؟ چه ربطي به جريان كلام او دارد؟ اما مطابق نظر دوم (كه شرحش خواهد آمد) او درست در يك جريان واحد پيش مي‌رود.

نظر اول، قدري از تحريفات محي‌الدين مي‌كاهد (تحريفاتي كه خواهد آمد) ليكن كلام او را تهي از معني و لغو، مي‌كند كه مانند يك جمله معترضه نامربوط به طور سرسري در ميان كلام آمده باشد آن هم به طول چند سطر و با تمسّك به آيات.

و در عين حال باز اشكالات برطرف نمي‌شود و به شرح بالا دچار اشكال است.

/ 611