تزاحم مكاني
استادي سر درس تفسير ميگفت: اگر خدا در همه جا هست با همه چيز و با ذره ذره هر چيز هست، پس مجالي براي چيز ديگر باقي نميگذارد.پس هر چه هست اوست.در اين دو جلد در مواردي اشاره كرده و در «تبيين جهان و انسان» توضيح دادم كه دو چيز مكانمند با همديگر تزاحم مكاني دارند، خدا كه مكانمند نيست (بل خالق و پديد آورنده مكان است و خود مكان يك مخلوق و يك پديده است) با اشياء ديگر تزاحم مكاني ندارد «وهو ايّن الاَين».خدا با ذرّه ذرة هر چيز هست و هيچ مجالي را نيز اشغال نكرده است.آيا فهميدن اين موضوع خيلي دشوار است؟!درست است كسي كه اين مسلمات عقل را نفهمد بايد در حركت دوري بماند؛ اما با اين همه سرگرداني و چرخيدن به دور قطب دايره و حركت در مسير غير مستقيم، چگونه اين همه ادعاي بزرگ و گزاف ميكنند: كشف، شهود، كرامت، معجزه، ديدار خدا، وصال دوست، فناء في الله و...با اين همه جهل، محيالدين در اول اين فص ميگويد: علماي اهل تنزيه همگي جاهلاند.قوم بتپرست نوح را نيز عارف دانست و از نو خواهيد ديد كه چه ميگويد؛ اما هر خوانندهاي ميبيند كه او برنامة تبليغي نوح را مصداق «مكر» و نيز رسماً ناقص دانست، و خود آن پيامبر را متهم به جهل كرد.خدا در همه جا هست با ذرّه ذرة هر چيز هست؛ اما با هيچ چيز «تزاحم مكاني» ندارد.اين استاد توجه ندارد ابتدا خدا را مكانمند ميكند، سپس روي آن بحث ميكند.شرح فارسي نيز عين اين سخن را با لفظ «مجال» آورده است.اينان حتي در حد يك طلبه سال اول توجه نميكنند كه «مجال»، «اسم مكان» است.آيا اينان به دنبال «مكان» براي خدا هستند!؟! كه خدا همه مكانها را گرفته است و ديگر مكاني براي اشياء ديگر نميماند(!!!).