محی الدین در آینه فصوص

مرتضی رضوی‏

جلد 1 -صفحه : 611/ 568
نمايش فراداده

خداي محي‌الدين وجود خارجي ندارد

ـ «قال يا ابتِ افعل ما تؤمر»(1) والولد عين ابيه.

فما رأي‌ يذبح سوي‌ نفسه، و فداه بذبح عظيم: (آيه: اسماعيل) گفت‏ «اي پدر انجام بده آن چه را كه مأموري‌».

و پسر عين پدر است.

و (ابراهيم) نمي‌ديد مگر اين كه نفس خودش را ذبح مي‌كند.

و فدا كرد ذبح عظيم را.

ـ فظهر بصورة كبشٍ، مَن ظهر بصورت انسان: پس ظاهر شد به صورت كبش، كسي كه ظاهر شده بود به صورت انسان.

قيصري‌: يعني آن‌كه در صورت كبش ظاهر شد همان (خدا) است كه در جميع صورت‌ها اعم از انسان و غير انسان، ظاهر مي‌شود؛ زيرا وقتي كه آن «حقيقة كلّيه» تعيّن كلّي يابد مي‌شود «نوعي‌» از انواع.

و وقتي كه تعين يابد به تعيّن جزئي‌، مي‌شود شخصي از اشخاص.

پس آن (خدا) كه در تعيّن شخصي از يك نوع، ظاهر مي‌شود، او بعينه ظاهر مي‌شود در نوع ديگر و افراد آن نوع.

آيا نمي‌بيني حقيقت حيواني همان طور كه در انسان ظاهر مي‌شود، همان طور نيز در صورت فرسيه و غنميّه و غيره ظاهر مي‌شود ـ؟.

تامل

1- مي‌گويد: در آن ماجرا، خدا بود كه هم به صورت ابراهيم و هم به صورت اسماعيل و هم به صورت كبش، در آمده بود.

2- محي‌الدين اشاره مي‌كند كه لفظ «عظيم» به جنبه الهي آن كبش، ناظر است.

3- قيصري رسماً و صريحاً اعلام مي‌كند كه خدا يك «حقيقة كليه» است.