ـ «قال يا ابتِ افعل ما تؤمر»(1) والولد عين ابيه.
فما رأي يذبح سوي نفسه، و فداه بذبح عظيم: (آيه: اسماعيل) گفت «اي پدر انجام بده آن چه را كه مأموري».
و پسر عين پدر است.
و (ابراهيم) نميديد مگر اين كه نفس خودش را ذبح ميكند.
و فدا كرد ذبح عظيم را.
ـ فظهر بصورة كبشٍ، مَن ظهر بصورت انسان: پس ظاهر شد به صورت كبش، كسي كه ظاهر شده بود به صورت انسان.
قيصري: يعني آنكه در صورت كبش ظاهر شد همان (خدا) است كه در جميع صورتها اعم از انسان و غير انسان، ظاهر ميشود؛ زيرا وقتي كه آن «حقيقة كلّيه» تعيّن كلّي يابد ميشود «نوعي» از انواع.
و وقتي كه تعين يابد به تعيّن جزئي، ميشود شخصي از اشخاص.
پس آن (خدا) كه در تعيّن شخصي از يك نوع، ظاهر ميشود، او بعينه ظاهر ميشود در نوع ديگر و افراد آن نوع.
آيا نميبيني حقيقت حيواني همان طور كه در انسان ظاهر ميشود، همان طور نيز در صورت فرسيه و غنميّه و غيره ظاهر ميشود ـ؟.
1- ميگويد: در آن ماجرا، خدا بود كه هم به صورت ابراهيم و هم به صورت اسماعيل و هم به صورت كبش، در آمده بود.
2- محيالدين اشاره ميكند كه لفظ «عظيم» به جنبه الهي آن كبش، ناظر است.
3- قيصري رسماً و صريحاً اعلام ميكند كه خدا يك «حقيقة كليه» است.