محی الدین در آینه فصوص

مرتضی رضوی‏

جلد 1 -صفحه : 611/ 573
نمايش فراداده

يكي از لغزشگاه‌هاي بزرگ

منشأ اين غلط، سازمان منطق ارسطوئي است.

در اين منطق، جريان مفاهيم‏شناسي از كلّي بالا به كلي پائين است، و از پائين‏ترين كلّي به جزئي‌، جاري مي‌شود.

افرادي مثل محي‌الدين و خيلي از صدرائيان حتي خود صدرا گمان مي‌كنند كه اين جهت‏گيري در تفكيك مفاهيم ذهني از همديگر، و زايانيدن مفاهيم پائين دست از مفاهيم بالا دست، عين همان واقعه‏اي است كه در پيدايش اشياء جهان، رخ داده است.

جريان پيدايش اشياء خارجي را دقيقاً به شبكه‏اي كه در آن منطق سازمان يافته منطبق مي‌كنند (به اصطلاح) طابق النعل بالنعل.

اينان توجه ندارند:

1- اساس اين روش، اعتبار و قرارداد است.

2- نظر به اين كه اين روش، در «مفهوم‏شناسي‌» بهترين روش است، برگزيده شده، و ربطي به سيستم پيدايش عالم خارجي و اشيائش ندارد.

و حركت از كلي بزرگ به كلي كوچك تا برسد به جزئي‌، و توضيح روابط مفاهيم بدين سبك، ربطي به سبك آفرينش ندارد.

و خود ارسطو هيچ كلي ذهني را در خارج موجود، نمي‌داند.

به اين جريان زايش از كلي بزرگ‏تر به كلي كوچك‏تر تا برسد به جزئي در شكل زير توجه كنيد: كلي جسم كلي ذي حيات كلي حيوان كلي انسان انسان جزئي = مثلاً زيد.

(كلي ذي حيات شامل حيات نباتي‌).