محی الدین در آینه فصوص

مرتضی رضوی‏

جلد 1 -صفحه : 611/ 60
نمايش فراداده

موضوع «اعيان ثابته» يك عالمِ خيالي است كه محي‌الدين آن را تصور و تصوير مي‏كرد.

در جلد اول گذشت و در اين مجلد نيز توضيحاتي در اين مورد خواهد آمد.

6- اگر فرق ساده امّا دقيق، ظريف، ريز و موئين اين دو روش را بشماريم سر از صدها فرق بل سر از دو عرصه وسيع در مي‏آورد كه هر كدام ناقض و نافي ديگري است.

پس: بدين سياق روشن مي‏شود كه محي‌الدين چه كار بزرگي كرده است!؟!! و چه قدر جريان فكري مسلمانان را وارونه كرده است بلي او يك نابغه بود نابغه بزرگ.

نكته

ارسطوئيان از قديم براي خدا «تعريف اثباتي» گفته‏اند.

اساساً فلسفه ارسطوئي ماهيتاً با «سلب» دمساز نيست.

گوئي عقل و ذهن انسان هرگز نبايد متوجه مفاهيم سلبي بشود.

در منطق، قضاياي سلبيه بحث مي‏شود، اما در فلسفه‌شان به ويژه در تعاريف، نقشي به قضاياي سلبيه داده نمي‏شود و مفاهيم سلبيه بيشتر به عهده ذهن مخاطب گذاشته مي‏شود كه از عكوس قضايا استنباط كند.

اما واقعيت اين است كه هر «شناخت» دقيقاً به طور پنجاه پنجاه بوسيله «هست» و «نيست» انجام مي‏يابد، و در مورد وجود خدا صددرصد سلبي مي‏شود.

و درباره افعال خدا باز در صد بالائي از سلب، كارساز است.

در آن «آشتي» معروف ميان ارسطوئيان و صوفيان، كه امروز صدرائيان نتيجه آن آشتي هستند، همين اثبات‌گرائي ارسطوئيسم نيز نقش داشت.

فارابي در «فصوص الحكمه» قدم‌هائي به سوي تصوف برداشت و محي‌الدين از حوزه تصوف به او پاسخ مثبت داد، و بالاخره «فصوص الحكم» را نوشت.

و ملاصدرا به خيال خودش اين آب و آتش را كاملاً به وحدت رسانيد.