حکمت نامه بسیج

محمد محمّدی ری‏شهری‏

نسخه متنی -صفحه : 279/ 139
نمايش فراداده

مسيحى (تازه مسلمان) براى رفتن به خانه خود از جاى برخاست كه آن مرد مسلمان به او گفت: كجا مى‏روى؟ روز كوتاه است و چيزى تا ظهر نمانده است. آن مرد با او نشست تا نماز ظهر را نيز خواند. باز آن مرد گفت: بين ظهر و عصر، زمان كوتاهى است، و او را نگه داشت تا اينكه نماز عصر را هم خواند. پس از آن، مرد (تازه مسلمان) برخاست تا به خانه‏اش برود كه مرد مسلمان به او گفت: اكنون، پايان روز و از اوّلش كوتاه‏تر است، و (با اين سخن)او را نگه داشت تا نماز مغرب را هم بگزارد. همين كه آن مرد خواست به خانه خود رود، به او گفت: تنها يك نماز ديگر باقى مانده است! و او ماند و نماز عشا را هم خواند. سپس از هم جدا شدند.

چون فردا نزديك سحر شد، نزد او رفت و در زد. تازه مسلمان گفت: كيست؟

گفت: منم، فلانى!

گفت: چه مى‏خواهى؟ گفت: وضو بگير و لباسهايت را بپوش و بيا با ما نماز بخوان.

گفت: براى اين دين، فردى پيدا كن كه از من بى‏كارتر باشد! من مستمند و عيالوارم».

سپس امام صادق‏ عليه السلام فرمود: «آن شخص، او را در (همان)دينى وارد كرد كه از آن بيرونش آورده بود» يا آنكه فرمود: «او را به دينى مانند مسيحيت وارد كرد و از دينى مانند اسلام خارج نمود».

4 / 3 - رعايت ادب رسالت

10. پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله: كسى كه به كار خوبى فرمان مى‏دهد، بايد شيوه و