روستايش و يا خودش بود، و شما به سان آنانيد، جز آنكه پيامبر نيستيد».
4. امام سجاد عليه السلام در بيان وقايع روز تاسوعا، هنگامى كه امام حسين عليه السلام يارانش را در نزديكى غروب جمع كرد: به امام عليه السلام نزديك شدم تا سخنانش را بشنوم. در حالى كه آن زمان، بيمار بودم، شنيدم كه به يارانش مىگويد: «خداى را به بهترين ستايشها مىستايم و او را بر خوشى و سختى، سپاس مىگويم. خدايا! من تو را سپاس مىگزارم؛ چون ما را با نبوّت، گرامى داشتى و به ما قرآن آموختى و ما را فهم دينشناسى عنايت فرمودى و به ما گوش و چشم و دل دادى. پس ما را از سپاسگزاران قرار ده.
امّا بعد؛ من يارانى وفادارتر و بهتر از ياران خويش، سراغ ندارم و خاندانى نيكوكارتر و به هم نزديكتر از خاندانِ خود نمىشناسم. خداوند از جانب من خيرتان دهد!
بدانيد كه من گمان مىبرم امروز، آخرين روز مهلت ما و ايشان است، هان! من به شما اجازه دادم همگى برويد كه گِره بيعتم را از گردنتان گشودم. اين شب، پوشش شماست. آن را مَركب خود سازيد و برويد».
برادران و پسران و برادرزادگانش و نيز دو پسر عبد اللَّه بن جعفر گفتند: چرا چنين كنيم؟! تا پس از تو بمانيم؟! خدا هرگز اين را براى ما پيش نياورد.