مىگفتند: ما تو را مىكشيم، پس اگر بهشتى هست در آن داخل شو!».
هر سه اشكال به دليل آيه «ياليْتَ قَومى يَعْلَمونَ بِما غَفرلى رَبّى وَ جَعَلنى مِنَ الْمُكْرَمينَ» رد مىشود؛ زيرا:
«حبيب» هنگامى كه لطف و كرامت الهى را در مورد خويش مشاهده كرد، گفت: «اى كاش! قوم من از وضع سعادتآميزم در جوار رحمت پروردگار، آگاه مىشدند».
بنابراين، فعل ماضى، دلالت بر وقوع دارد؛ حبيب به بهشت وارد شده است و قائل «اُدْخُلِ الْجَنَّة» هم، قوم گنهكار او نيست ـ كه به استهزا گفته باشند ـ بلكه گفتار از خود اوست.(1)
«وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرهُ يَوْمَ الْقيامَةِ اَعْمى»(2)
خداوند تبارك و تعالى درباره كيفر بدكاران و گنهكاران مىگويد:
«وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»
هر كس ـ در دنيا ـ از ياد من غفلت كند و از آيين حق روى برگرداند،
(1). برگرفته از: «تفسير الميزان»، ج17، ص79. «ترجمه تفسير الميزان»، ج33، ص135 ـ 136. (2). طه (20) آيه 124.