شايد اين دو عنوان از جهاتى با يكديگر متفاوت باشند، اما به طور اساسى بر اساس يك سبك نگاشته مىشوند.آنچه مسلم است اين كه اديان آسمانى به لحاظ وجود عنصر نبوت در آنها، مقامى والا براى پيامبر قائلند؛ چنين نگرشى، سبب پيدايش ديدگاهى درباره فرد به عنوان فرد با ويژگيهاى منصحر شده سات قرآن در يك نگاه تاريخ اقوام را بر محور پيامبرشان و حتى با نام او مىشناساند.در اى روش، افزون بر اينكه محور اصلى را دين مىداند، اهميت انبيا را نيز نشان مىدهد.از اين رو اصحاب پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم، ازهمان ابتدا، توجه به سيره وشرح حال پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم پيدا كرده و درشرح زندگانى و ويژه گيهاى آن حضرت، خاطراتى را حفظ ونقل كردند. بعدها اين نوع سيره نگارى، به شكل جزئى تر درباره خلفا، سلاطين وعلما حتى ساير طبقات نيز در شكل شرح حال نويسى رايج گرديد.
شرح حال، از آن جهت كه كمتر عنصر زمانى را مدنظر قرار مىدهد، تاريخ به معناى مصطلح نيست، اما از جهتى، از مهمترين منابع تاريخى به شما مىآيد.اين به لحاظ در برداشتن آگاهيها نسبتا گسترده از درون زندگى فردى و اجتماعى مردم و افراد شاخص اجتماع است! اطلاعاتى كه بيشتر از كمك به شناخت تحولات سياسى در بازيابى وجوه دينى و فرهنگى ملت ها به كار مىآيد.
چنين شيوه اى در ميان مسلمانان، در حد بسيار گسترده اى به كار گرفته شد. كتاب هاى بى شمارى در شرح حال فقها و علماى مذاهب فقهى و اعتقادى مختلف به نگارش درآمد. شرح حال محدثان، فلاسفه، پزشكان و نيز در اين اواخر تك نگاريهايى درباره افراد عالم يا سياستمدار و همچنين مجموعه هاى مهم و مفصلى نوشته شد.اين قبيل آثار كتاب شناسى ويژه خود رامى خواهد. بناى نوشته حاضر تناها مرور برنوشته هاى تاريخى به معناى خاص بوده است.با اين حال اشارتى به اين قبيل كتاب ها داريم.
در يك تقسيم بندى كلى مىتوان آثار شرح حال را به چند دسته تقسيم كرد.
شمارى از اين آثار به شرح حال اصحاب پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم اختصاص دارد كه چهار كتاب معروف در اين بار عبارتند از: الاستعياب فى معرفة الاصحاب از ابن عبدالبرّ (368463)، معرفة الصحابة از ابونعيم اصفهانى (430)، اسد الغابة فى معرفة الصحابة از ابن اثير (م 630) والاصابة فى تمييز الصحابة از ابن حجر عسقلانى (م 852).
برخى از آنهاحال رجال را در قالب تاريخ شهرها درآورده اند، مانند: تاريخ بغداد از خطيب بغدادى (م 462) *، تاريخ نيشابور از حاكم نيشابورى (كه اصل آن مفقود شده است)، السياق كه ذيل تاريخ نيشابورى است وبرجاى مانده.تاريخ اصبهان، از ابونعيم، طبقات المحدثين باءصبهان از ابوشيخ، التدوين فى اخبار قزوين از رافعى (قرن ششم)، اعلام النبلاء بتاريخ الحلب الشهباء از محمد راغب الطباخ حلبى، بغية الطلب فى تاريخ حلب از ابن العديم، تاريخ جرجان ازابولقاسم حمزة بن يوسف سهمى (م 427). مفصل ترين اين آثار تاريخ دمشق ابن عساكر (440 571) است كه از متن اصلى تا كنون پنجاه مجلد نشر شده (بيروت، دارالفكر) و تاهشتاد خواهد رسيد. مختصر تاريخ دمشق از ابن منظور نى درسى مجلد (دمشق، دار الفكر المعاصر) منتشر شده است.
برخى به عنوان تاريخ محدثان به صورت طبقات نوشته شده كه مهمترين آنها طبقات الكبرى خليفة بن خياط و تذكرة الحفاظ ذهبى است.بسيارى اختصاص به عالمان يك مذهب خاص دارد مانند طبقات الشافعيه از سُبكى عبدالقادر تميمى الدار حنفى (م 1005 يا 1010)، والجواهر المضيئة فى طبقات الحنيفه از محيى الدين عبدالقادر بن محمد قرشى حنفى (696 775).
برخى به ترتيب الفبائى تمامى بزرگان اسلام را اعم از فقيه و محدث مورخ و سياستمدار فهرست كرده است. مجموعه هاى بزرگ معجم الادباء از ياقوت حموى، وفيات الاعيان از ابن خلكان (608 681)، سير اعلام النبلاء از ذهبى، الوافى الوفيات ازصفدى (م 764)، فوات الوفيات از ابن شاكر كتبى از اين دسته اند.در همين رديف بايد از حلية الاولياء ابونعيم اصفهانى (م 430) كه فهرست بلندى از قشر زاهدان وعارفان به دست داده ياد كرد.
منابع خاصى تناها بر محور دانش رجال نوشته شده و كمتر شرح خال تفصيلى افراد را آورده اند. برخى از اين دسته كتاب ها عبارتند از: تاريخ يحى بن معين، تاريخ ابى زرعة الدمشقى، تاريخ الكبير بخارى، الجرح والتعديل، ابوحاتم رازى، اللثقات والمجروحين ابن حبان، تذهيب الكمال مزّى (654742)، الكامل فى ضعفاء الرجال ابن عدى، ميزان الاعتدال ذهنبى، لسان الميزان ابن حجر (773852) و تهذيب التهذيب همو.
برخى تحت عنوان نسب كه در اينجا به معناى لقب است شرح حال افراد را آورده اند. مانند الانساب از سمعانى، ويا الاكمال از ابن ماكولا.
شايد از همه اين ها با ارزش تر و مفصل تر كتابهاى تاريخ عمومى اند كه ذيل حوادث هر سال، درگذشتگان را آورده اند.بسيارى از اين افراد را در هيچ منبع عمومى شرح حال نمى توان يافت. نمونه هاى اين آثار را در جاى خود معرفى خواهيم كرد.