روى بندهاى باب شكر را نگشوده جز اين كه باب زيادى نعمت را به روى او باز كرده است.»
و نيز فرموده است: «به كسى كه (توفيق) شكر داده شده مزيد نعمت نيز به او عطا شده است. خداوند فرموده است: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ.»
و نيز: «نعمتى را كه خداوند به بنده ارزانى داشته چنانچه در دل آن را از خدا بداند و به زبان شكر او گويد هنوز سخنش پايان نيافته كه دستور مزيد نعمت براى او داده مىشود.»
از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه: «پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در شب نوبت عايشه نزد او بود.
عايشه گفت: اى پيامبر خدا، چرا به خودت اين همه رنج مىدهى در حالى كه خداوند گناهان گذشته و آيندهات را آمرزيده است؟ فرمود: اى عايشه، آيا بندهاى شكرگزار نباشم؟ امام (عليه السلام) فرمود: پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بر روى انگشتان پا مىايستاد، و خداوند اين آيه را نازل فرمود: طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى.»
بدان شكر يكى از مقامات سالكان است و آن از علم و حال و عمل تحقّق مىيابد.
علم اصل است و از آن حال پديدار مىشود و از حال، عمل به وجود مىآيد.
امّا علم عبارت از شناخت نعمت از نعمت دهنده است، و حال همان شادى حاصل از انعام اوست، و عمل انجام دادن چيزى است كه مقصود و محبوب بخشنده نعمت است. چون عمل به دل و اعضا و زبان مربوط مىشود ناگزير بايد همه اينها را شرح دهيم تا بر حقيقت شكر آگاهى حاصل شود، زيرا آنچه در تعريف آن گفتهاند براى احاطه كامل به معانى آن كافى نيست.
اصل اوّل علم است و آن دانستن سه امر است كه عبارتند از: شناخت عين نعمت و