بيهقى در سنن كبرى 31/5 به اسناد از داود ابن ابى هند آورده است كه چون عبدالله بن عامر بن كريز خراسان را فتح كرد گفت: سپاسگزارى ام از خدا را به اين صورت نشان مى دهم كه از همين جا احرام ببندم و از نيشابور احرام بست و چون بر عثمان در آمد عثمان وى را براى كارى كه انجام داده بود نكوهيد و گفت كاش تو همان هنگام را كه مردم از آن احرام مى بندند ملازم مى شدى و نگاه مى داشتى
عبارتى ديگر از راه محمد بن اسحاق: گفت: عبدالله بن عامر به آهنگ عمره از نيشابور بيرون شد و از همان جا نيز احرام بست و احنف بن قيس را به جاى خويش در خراسان نهاد و چون عمره خويش بگذارد به نزد عثمان شد- و اين در همان سال قتل عثمان بود- پس عثمان بوى گفت: تو با احرام بستن از نيشابور به عمره خويش مغرورشدى.
و ابن حزم در المحلى 77/7 مى نويسد از راه عبدالرزاق- و او از معمر و او از ايوب سختيانى و او از محمد بن سيرين- آورده اند كه عبدالله بن عامر از حيرب احرام بست و به نزد عثمان شد او وى را نكوهيد و به او گفت: مغرور شدى و عبادتت بر تو سبك شد و در عبارت ابن حجر: بخويش مغرورشدى.
و ابن حزم گويد: ابو محمد "كنيه خودش است" گويد: عثمان كارى را كه به عقيده او نيكو يا روا بود عيب نمى شمرد و كارى را عيب مى شمرد كه نزد او ناروا باشد بخصوص كه خود توضيح داد كه آن كار، سبك شمردن عبادت است و سبك شمردن عبادت روا نيست زيرا خداوند دستور داده شعائر حج را بزرگ بدارند.
گزارش بالا را ابن حجر نيز در الاصابه 61/3 آورده وگويد: ابن عامر براى سپاسگزارى از خدا، از نيشابور احرام بست و بر عثمان در آمد و او وى را- به خاطر به هلاكت افكندن خويش با آن عبادت- سرزنش كرد. سپس گويد: عثمان خوش نداشت كه وى از خراسان و كرمان احرام ببندد سپس حديث را از طريق سعيد بن منصور و ابوبكر ابن ابى شيبه آورده وآن جا مى خوانيم: ابن عامر از خراسان احرام بست و نيز آن را از طريق محمد بن سيرين و بيهقى آورده و گويد: بيهقى گفته: اين داستان از عثمان معروف است
و همه اين ها- به جز سخن بيهقى در معروف بودن حديث- در تهذيب التهذيب نيز ياد شده است و در تيسير الوصول 265/1مى خوانيم: آورده اند كه عثمان خوش نمى داشت انسان از خراسان يا كرمان احرام بندد و اين را بخارى در زندگى نامه او آورده است.
امينى گويد: آن چه در احرام بستن- براى حج يا عمره- ثابت است اين است كه اين ميقات ها نزديك ترين جاى ها به مكه براى احرام بستن است- و آخرين جاى هائى كه مى توان احرام بست- به اين معنى كه حاجى نبايد احرام نبسته از آن جا بگذرد اما احرام بستن پيش از آن- از هر شهر كه خواهند يا از همان حوالى خانه محرم- اگر به نيت آن باشد كه محل احرام بستن را ميقات شرعى حساب كند شك نيست كه اين كار بدعت و حرام است و به آن مى ماند كه كسى پس از گذشتن از ميقات هاى شرعى تازه احرام ببندد ولى اگر اين كار را براى آن كند كه عبادت بيشترى انجام داده باشدو به احكامى كه به صورت مطلق دستور به كار نيكو مى دهد عمل كرده باشد ياباين وسيله شكر نعمتى بگزارد يا به نذرى كه كرده وفا كند در هيچ يك از اين صورت ها كار او حرام نيست و مانند نماز و روزه و بقيه كارهائى است كه به قصد قربت- براى شكر يا اداى نذر يا مطلق كار خير- انجام مى شود و مشمول هر يك از ادله اى كه براى اين موضوعات رسيده مى گردد و هيچ منعى هم از طرف قانون گذار پاك براى آن نرسيده و آن چه از او و يارانش رسيده به قرار زير است: