خليفه سنت پيامبر را از يك زن مى آموزد - ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خليفه سنت پيامبر را از يك زن مى آموزد

دو امام- شافعى و مالك- و ديگران به اسناد از فريعه بنت مالك بن سنان
آورده اند كه وى به نزد پيامبر"ص" شد و از او پرسيد آيا مى توانم به نزد كسانم در بنى خدره برگردم زيرا شوهرم در جستجوى بندگان فرارى اش بيرون شده و چون به حوالى قدوم رسيده آنان را يافته و ايشان او را كشته اند آن گاه از پيامبر "ص" خواست كه به نزد كسانش برگردد زيرا شوهرش او را در خانه اى كه ملك وى باشد جاى نداده. به گفته فريعه: پيامبر "ص" پاسخ داد " آرى " و من برگشتم و در حجره يا مسجد بودم كه اومرا بخواند- يا بفرمود تا مرا بخواندند و سپس گفت: " من به تو چه گفتم؟ " من داستان خود را با شوهر خويش كه قبلا ياد كرده بودم دوباره گفتم و او گفت: در خانه ات بمان تا مدت مقرر به سر رسد. فريعه گفت: پس من 4 ماه و ده روز ايام عده را در آن جا گذراندم و چون روزگار عثمان شد درپى من فرستاد و آن داستان را پرسيد ومن او را آگاه ساختم تا از آن پيروى كرد و بر اساس آن داورى نمود

شافعى در الرساله مى نويسد: عثمان با همه پيشوائى و برترى و دانش خود در قضاوت ميان مهاجران و انصار خبر يك زن را ملاك گردانيد.

و در اختلاف الحديث مى نويسد: فريعه بنت مالك، عثمان را خبر داد كه پيامبر "ص" به او فرمود پس از وفات شوهرش در خانه خويش بماند تا مدت مقرر به سر رسيد، عثمان نيز از همين حديث پيروى كرد و آن را مبناى قضاوت گردانيد.

ابن القيم در زاد المعاد مى نويسد: " اين حديثى صحيح است كه در حجاز و عراق شهرت دارد و مالك آن را در موطاخود نقل كرده و به آن استدلال نموده و آن را مبناى مذهب خود گردانيده " سپس قول ابن حزم را كه اين حديث را ضعيف شمرده نقل كرده و خطا بودن آن قول را آشكار ساخته و گويد " آن چه ابو محمد ابن حزم گفته نادرست است " و سپس سخن ابن عبدالبر را مى آورد كه گفت: اين حديث مشهور است و نزد علماى عراق و حجاز معروف مى باشد برگرديد به الرساله از شافعى ص 116،كتاب الام از همو 208/5،


اختلاف الحديث از همو كه در حاشيه كتاب الام چاپ شده 22/7، موطا مالك 36/2، سنن بوداود 362/1، سنن بيهقى 434/7، احكام القرآن از جصاص 496/1، زاد المعاد 404/2، الاصابه 386/4، نيل الاوطار 100/7 كه در آن جا مى خوانيم: پنج محدث بزرگ آن را آورده اند و ترمذى جداگانه نيز به صحت آن حكم كرده و نسائى و ابن ماجه سخنى از فرستادن عثمان در پى فريعه به ميان نياورده اند.

امينى گويد:

اين داستان هم- مانند حديث قبلى- اندك بودن دانش خليفه را نشان مى دهد كه حتى از آن چه كه زن مزبور مى دانسته او آگاهى نداشته و اين جا نيز همانچه را آن جا گفتيم بازگو مى كنيم و باز دوباره نظر بگردان و بشگفت آى از خليفه اى كه نشانه هاى دين خويش را از زنان ملتش بگيرد با آن كه خود بايد در آن روز يگانه مرجع ملت باشد در مورد همه آن چه را اسلام پاك آورده و در قرآن و سنت پيامبر هست، وبا آن كه جاى خالى پيامبر به وسيله او بايد پر شود و در احكام دشوار و مسائل مشكل بايد به او اتكاء كنند- چه رسد به مساله اى اين قدر سهل و ساده-

و پس از اين ها از پسر عمر به شگفت آى كه مردى با اين اندازه بهره از دانش را داناترين صحابه در روزگارخويش مى شمارد. آرى زنده باش و شگفتى هاى روزگار را بنگر

/ 220