چهار نمايش شگفت انگيز و بزرگوارانه از عمر - ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چهار نمايش شگفت انگيز و بزرگوارانه از عمر

1 - چون مصر گشوده شد، مردم آن در ماه بونه از ماه هاى غير عربى به نزد عمرو پسر عاص شدند و او را گفتند: اى فرماندار اين نيل ما را شيوه اى است كه جز با آن روان نمى شود پرسيد آن چيست؟ گفتند چون سيزده شب از چنين ماهى بگذرد ما در جستجوى دختركى دوشيزه برمى آئيم كه در خانه پدر و مادر باشد آن گاه پدرش را خشنود ساخته و خود وى را با برترين جامه هاو پيرايه هائى كه هست مى آرائيم و سپس او را به رود نيل مى افكنيم عمروبه ايشان گفت: چنين كارى در اسلام روا نيست و راستى كه اسلام شيوه هاى ناپسند پيشين را ويران مى سازد پس ماه هاى بونه و ابيب و مسرى برايشان بگذشت و آب روان نگرديد- نه كم نه زياد- پس عمرو چگونگى كار را به عمرپسر خطاب "ض" نوشت و عمر نيز به او نوشت: كارى كه تو كردى درست بود زيرا به راستى اسلام شيوه هاى ناپسند پيشين را ويران مى سازد و هم به عمرو نوشت: به راستى من درون اين نامه ام برگه اى براى تو فرستادم و چون نامه من به تو رسيد آن را در رود نيل بيفكن پس چون نامه عمر "ض" به عمروپسر عاص رسيد ديدند در آن نوشته شده:

از سوى بنده خدا عمر- فرمانرواى گروندگان- به نيل مصر، پس از ديگر سخنان، اگر تو از سوى خودت روان مى شدى ديگر روان مشو و اگر خداوند يگانه
و چيره بر همه چيز تو را روان مى ساخت پس ما هم از خداى يگانه و چيره بر همه چيز مى خواهيم كه تو را روان دارد.

و در گزارش واقدى آمده است كه چنين نوشت: اگر تو كه آفريده اى هستى و هيچ سود و زيانى در دست تو نيست از سوى خود و با دستور خود روان مى شوى پس خشك شو كه ما رانيازى به تو نيست و اگر به نيروى خدا روان بودى و او تو را به تكان مى آورد پس به همان گونه پيشين روان شو و بدرود.

پس آن برگه را يك ماه پيش از روز صليب در نيل افكندند و اين همان هنگام بود كه مردم مصر آماده كوچيدن و بيرون شدن از آن مرز و بوم گرديده بودند زيرا چرخ زندگى ايشان در آن جا به جز با آب نيل نمى گرديد و چون آن برگه را در آن افكندند به روز صليب كه رسيدند خداى برتر از پندار تنها در يك شب شانزده گز آن را روان گردانيد و خداوند آن شيوه را تا امروز از مردمان مصر ببريد.

2 - رازى در تفسير خود مى نويسد: زمين لرزه اى در مدينه روى داد پس عمر تازيانه را برزمين كوفت و گفت: با دستورى از سوى خدا آرام شو پس آرام شد و از آن پس ديگر در مدينه زمين لرزه روى نداد.

3 - هم در تفسير رازى است كه در پاره اى از خانه هاى مدينه آتش سوزى روى داد پس عمر بر پارچه اى نوشت اى آتش با دستورى از سوى خدا آرام شو پس آن را در آتش افكندند تا در جا خاموش شد.

4 - در محاضره الاوائل از سكتوارى آمده است: نخستين زمين لرزه اى كه در اسلام روى داد بيست سال پس از كوچيدن پيامبر به مدينه و در فرمانروائى عمر "ض" بود پس آن فرمانرواى گروندگان "ض" نيزه اش رازد و گفت: اى زمين آرام باش مگر من بر روى تو دادگرى ننموده ايم؟ پس آرام شد و اين از نمايش هاى بزرگوارانه و نشدنى او بود چنان كه چهار نمايش بزرگوارانه و نشدنى نيز بر روى چهار عنصر از او ديده شد: دست بردن در عنصر خاك و آب- در داستان نامه اش
به نيل مصر- و در هوا- در داستان ساريه و كوه- و در آتش- در داستان سوختن دهكده مردى كه عمر به او دستور داد نام خودرا ديگرگون گرداند و او زير بار نرفت و نام او- چنانكه در تبصره الادله و دلائل النبوه آمده- بستگى داشت به آتش مانند شهاب "پاره آتش"ثاقب "درخشان" قبس "شراره"

/ 220