كيش اين گذشتگان همان سياست روز بوده است
اين گزارش هائى كه در باره نماز خليفه رسيده، همراه با نمونه هاى فراوان كه از رفتار بسيارى از ياران پيامبر در دست داريم آشكاراما را آگاه مى كند كه آئين راستين، نمى توانسته ايشان را از ناسازگارى با آموزش هاى بايسته روگردان سازد وايشان هماهنگى با سياست روز را سزاوارتر مى دانسته اند وگر نه پس چرا بايد نماز را چهار ركعت بخوانند با آن كه مى دانستند اين كار با دستور كيش آنان ناساز است و هيچ دستاويزى هم براى كار خود نداشتند جزاين كه: سرپيچى از فرمان خليفه بدتراست. و آن گاه اينان يا كسانى كه از ايشان پشتيبانى مى كنند و همگى شان را بى چون و چرا دادگر و نيكوكارمى شمارند تقيه "= انجام كارى را كه مى دانيم روا نيست براى پرهيز از گزند" را روا نمى دارند. اينك اين عبد الله پسر عمر است كه از نوآورى نارواى خليفه پيروى مى كند و چون با پيشنماز به نماز مى ايستد آن را شكسته نمى خواند و چون به تنهائى نماز مى گزارد آن را دو ركعت مى خواند با آن كه به زبان خود مى گويد:كسى كه در ميهن خود نيست بايد نمازش را دو ركعتى بخواند و هر كه از آئين نامه پيامبر سرپيچد از كيش او به در شده و اين سخن پيامبر "ص" هم در گوش وى هست كه: به راستى خداوند، كار هيچ كس را نپذيرد تا آن را به استوارى انجام دهد. پرسيدند: به استوارى انجام دادن آن چگونه است؟ گفت پاك كردن آن از خودنمائى و نوآورى هاى ناروا و نيز اين سخن وى "ص": هر كس كارى انجام دهد كه نشان فرمان ما بر آن نباشد پذيرفته نيستواين عبد الله پسر مسعود است كه مى داند برنامه پيامبر براى كسى كه در
ميهن خويش نيست دو ركعت نماز است و خود نيز گزارش گر اين برنامه است و آنگاه با اين دست آويز از شكسته خواندن نماز سر باز مى زند كه: عثمان پيشوا است و من از فرمان او سرنپيچم زيرا نافرمانى بدتر است- كه در ص 161 گذشت.
و اين عبد الرحمن پسر عوف است كه شكسته نخواندن نماز را در سفر به هيچ روى بر خليفه درست نمى شمارد و در پاسخ بهانه هاى او نيز مى گويد: هيچ كدام از اين هاروش تو را درست نمى نمايد و خود نيز از او مى شنود كه: راستى را اين برداشتى است كه- در سرپيچى از شيوه آشكار پيامبر- به مغز من رسيده. باهمه اين ها خودش هم چون از پسر مسعودمى شنود كه ناسازگارى بدتر است نماز را چهار ركعت مى خواند چرا ناسازگارى با عثمان بدتر باشد و ناسازگارى خود او و ايشان با آئين هاى بايسته پيامبر بدتر نباشد؟ مرا بگذار و از آن نخستين ياران پيامبر پرس.
و اين على فرمانرواى گروندگان و تنها كسى است كه پا در جاى پاى بزرگ ترين پيامبران مى نهد و چون به نزد او آيند تا- چنان كه در ص 162 گذشت- بر ايشان پيشنمازى كند گويد: اگر خواهيد نمازى را كه برانگيخته خدا "ص" بر شما بايسته گردانيده- دو ركعت- مى خوانم مى گويند نه ما جز به نمازى كه فرمانرواى گروندگان عثمان بپسندد- چهار ركعت- خشنودى نمى دهيم پس او نمى پذيرد و ايشان نيز پروا نمى كنند.
آرى هم در چشم آن خليفه هائى كه انديشه هاى نسنجيده شان را در كيش خدا جاى دادند و هم درچشم پيروان ايشان، دستورهاى خدائى پشتوانه اى جز سياست روز نداشت و واداشتن و باز داشتن مردم بر پايه همان مى چرخيد و با دگرگون شدن آن نيز انديشه ها دم به دم دگرگونى مى يافت، نخستين كس از ايشان را مى بينى كه پيش چشم همه مى گويد: اگر مرا با برنامه پيامبرتان برگرفته ايدتاب و توان آن را ندارم- با آن كه بزرگ پيامبران برنامه اى بس ساده و آسان آورد- و باز مى گويد من بر بنياد انديشه خودم سخن مى گويم اگر درست باشد از خدا است و اگر نادرست
باشد از من و اهريمن برگرديد به برگردان پارسى غدير ج 13 ص 220 و 221 و 244 و 247