فرشتگان با عمر پسر خطاب سخن مى گويند - ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرشتگان با عمر پسر خطاب سخن مى گويند

بخارى در نامه برترى ها بخش برترى هاى عمر، از زبان ابو هريره آورده است كه پيامبر "ص" گفت: به راستى پيش از شما در ميان اسرائيل زادگان مردانى بودند كه "از سوى خداوند" سخن مى گفتند بى آنكه از پيامبران باشند و اگر كسى از پيروان من از ايشان باشد همان عمر است.

و نيز در صحيح خود پس از آوردن داستان غار، از زبان ابوهريره آورده است كه پيامبر "ص" گفت: در ميان گروه هاى پيش از شما كسانى بودند كه از جهان نهان به ايشان گزارش مى رسيد و اگر درميان اين پيروان من كسى از ايشان باشد عمر پسر خطاب است.

يكايك از فرازهاى اين گزارش را در ج 5 ص 42 تا46 از چاپ دوم آورديم و همان جا اين سخن را هم از قسطلانى نوشتيم كه: اين كه پيامبر گفته: " اگر در ميان پيروان من كسى از ايشان باشد " نه نماينده دودلى او در اين باره كه رساننده تاكيد است و بدان مى نمايد كه تو بگوئى اگر من دوستى داشته باشم فلان كس است چون خواست تو از اين سخن، ويژگى او به دوستى صد در صد است نه اين كه دوستى نداشته باشى.

امينى گويد: من نمى دانم سخن گفتن فرشتگان با عمر براى چه بوده؟ آيا تنها براى اين كه با رفت و آمد فرشته به نزد او و سخن گفتنش با وى همدمى داشته باشد؟ يا براى بازداشتن او ازلغزش ها و استوار ساختن گام او و جلوگيرى از نادرست كارى اش و براى آموزش دادن به او درباره آنچه نمى دانست؟ تا
جانشين پيامبر در ميان مسلمانان، مغزش از پاسخ پرسش ها تهى نباشد و در گشودن گره دشوارى ها در نماند و دستورى ناساز با آئين پاك خدا ندهد و خودسرانه و بى پروا سخن از دهانش نپرد. آرى اگر آن گفتگوى پندارى انگيزه خردمندانه اى داشته باشد همين است و نه چيز ديگر. آن گاه به جلد ششم برگرديد و آن جا- گام گام- عمررا دنبال كنيد و در لغزش هايش بيانديشيد و آن همه سخنان نابجا را بشنويد و رويدادهاى بى خردانه را بنگريد و تازه ما چندين برابر آن ها را در پيش چشم داريم كه اگر خداى برتر از پندار خواهد شايد در پاره اى از جلدهاى آينده به بررسى در آن ها پردازيم. اكنون آيا در همه گاه هائى كه آن گفته ها و كرده هاى نسنجيده ازوى سر مى زده- كه بهرى از آن ها را در ج 6 آورديم- آيا آن فرشته چرت مى زده و در انجام آن چه بر گردن داشته كوتاهى مى نموده؟ يا دور از چشم وى چنين پيش آمدهائى شده؟ يا خود سرهاى و يكدندگى ها در ميانه جدائى افكنده؟ يا اين كه فرشته گهگاه در آمد شد خويش و در بازگشت به سوى او دير مى كرده و آن چه روى داده در نبودن او پيش آمده؟ يا اين كه داستان، ساختگى است و بوئى از درستى هم به آن نرسيده؟ كه نيرومندترين پاسخ ها همين است و شايد بر خود بخارى هم پوشيده نبوده با اين همه...

/ 220