بخارى در نامه آغاز آفرينش- بخش چگونگى اهريمن و سپاهيان وى در صحيح خود 89/
5 - و نيز در نامه برترى ها- بخش برترى هاى عمر در ج 5 ص
256 - آورده است كه سعد پسر ابو وقاص گفت:عمر دستورى خواست تا بر برانگيخته خدا "ص" درآيد و نزد او "ص" زنانى از قريش بودند كه با وى سخن مى گفتند و آواز خويش را بر او بسيار بلند كرده بودند، پس چون عمر خواست درآيد برخاستند و به شتاب خود را پشت پرده رسانيدند و برانگيخته خدا "ص"دستورى داد تا درآمد و عمر كه ديد برانگيخته خدا"ص" مى خندد گفت: اى پيك خداوند! خدا دهان تو را خندان گرداند. گفت شگفت دارم از اين زنانى كه نزد من بودند كه چون آواى تو را شنيدند به پشت پرده شتافتند عمر گفت: اى پيك خداوند! تو سزاوارى كه از تو پروا داشته باشند سپس عمر گفت: اى زنانى كه دشمن خويشيد! آيا از من پروا مى كنيد و از برانگيخته خدا "ص" پروا نداريد؟ گفتند آرى! تو از برانگيخته خدا "ص" درشت تر و تندترهستى برانگيخته خدا "ص" گفت: سوگند به آن كه جان من در دست او است هرگز اهريمن تو را ديدار نكرد كه رهنورد راهى باشى مگر آن كه راهى به جز راه تو در پيش گرفت.
امينى گويد: چه بى آزرم گزارشگرى كه اين داستان را در شمار برترى هاى كس ياد كند با آن كه آوردن آن در شمار ياوه ها سزاوارتر است زيرا نخست پنداشته است كه آن زنان از برانگيخته خدا "ص" پروائى نداشته و از عمر پروا مى كردند و بر اين بنياد از وى مى پرسيم: آيا اين زنان- به گونه اى كه روشنگران داستان براى پرده كشيدن بر رسوائى هاى آن گفته اند- زنان خود او "ص" بوده اند يا زنان بيگانه؟ اگر پاسخ نخستين را برگزينيم هيچ انگيزه اى نداشته كه ايشان ناگزير باشند خويشتن را از او "ص" بپوشانند و از بسيار گوئى در برابر او بپرهيزند و به اين گونه از وى پروا نمايند، زيرا زنان را با شوهرانشان برنامه هائى ويژه است و درپرده شدن آنان به هنگام آمدن عمر نيز از آن روى بوده كه وى را بيگانه مى شمردند نه آن كه از وى پروا كنند.
اگر هم پاسخ دوم را برگزينيم- كه پرداخت فرازهاى داستان نيز همان را مى رساند- در اين هنگام نشستن آن زنان بيگانه نزد برانگيخته خدا- آن هم به اين گونه بى پوشش- يا نماينده آن است كه او "ص" پوشش را براى زن بايسته. نمى دانسته. يا مى دانسته و آن را از ياد برده يا در جلوگيرى از پرده درى ايشان كوتاهى نموده يا ايشان را بيم داده و ايشان نپذيرفته اند و با اين همه خروش مى داشته كه از رفتار خويش دست بردارند و از همين روى چون به پشت پرده شتافتند شادمان شده و بر عمر آفرين فرستاده، هر يك از اين هارا كه بگيريم يا نيازمند آن است كه عمر از برانگيخته خدا "ص" آئين شناس تر باشد يا بر روى بنيادهاى راستين پايدارتر، يا در آن چه به دستور خدا وابسته است سخت گيرتر، ياپر دل تر، كه از بافته هاى بى خردانه به خدا پناه مى بريم.
دوم: آن چه هم به او "ص" بسته كه گفت: " سوگند به آن كه جانم در دست او است هرگز اهريمن تو را ديدار نكرد كه رهنورد راهى باشى مگر آن كه راهى به جز راه تو در پيش گرفت. " چگونه است كه اهريمن از جانشين پيامبر مى هراسدو راهى به جز راه او در پيش مى گيرد و بزرگى پيامبر "ص" و نيرومندى باورهايش او را در هراس نمى افكند؟ تا آن جا كه گام در راه او مى نهد و نمى گذارد كه ديگران را از بدى باز دارد، و زنان نادرست كار را بر آن مى دارد كه آشكارا در برابر او كارهاى نابه جا كنند و از اين نيز بدتر آن كه اهريمن- نفرين خدا بر اوباد- بر او "ص" آشكار مى شود تا جائى كه نماز او را مى شكند- هر چندسرانجام از نزد او نوميد برمى گردد-چنان چه بخارى در صحيح خود ج 1 ص
143 - نامه نماز، بخش كارهائى كه در نماز روا نيست- و نيز مسلم در صحيح خود ج 1 ص
204 - بخش روا بودن نفرين بر اهريمن در نماز، هر دو آورده اندكه بوهريره گفت: يك بار برانگيخته خدا نماز خواند و سپس گفت: به راستى كه اهريمن بر من آشكار شد تا بر من تاخت برد و نمازم را شكست و خداوند دست مرا بر او باز كرد و گلوى او را فشردم.