ترجمه الغدیر

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

جلد 19 -صفحه : 162/ 111
نمايش فراداده

فضيلت تراشى براى معاويه پسر ابو سفيان

فكر مى كرديم درباره معاويه، احتياجى نيست سخن را به شرح و بسط بكشانيم چون مسلمانان او را كاملا مى شناسند و به روحيه پليدش پى برده و از تبهكارى ها و جنايات سهمگينش با خبرند و از رذائل بيحد و حسابش و از دوده تباهش و نسبت ناپاكش و خانواده كثيفش. و مى پنداشتيم هر كه زبان به مدح او دراز كند، پيشانيش را سيل عرق شرك خواهد پوشاند. لكن ديديم تصورمان درست در نيامد و افراد گستاخ و پر رو و لجبازى پيدا مى شوند كه درتجليل اين عنصر پليد و پست، از پى اين بر آمديم تا پاره اى گواهى هاى تاريخى در شناسائى او به دست دهيم تاخواننده گرامى و هر پژوهنده اى بداندكه مدايح و تمجيدها كه براى او ساخته اند چه ماهيتى دارد.

و در اين كار اعتنائى به قيل و قال ابن كثير نكرديم و نه به ندائى گوش داديم كه برخى از پيشنيان از كوهستان شام شنيده است "و شايد نداى شيطان بوده است" ندائى كه مى گويد: " هر كه به معاويه كينه ورزد شعله آتش او را به دوزخ گذران خواهد كشاند، و به اندرون آتشكده اش فرو خواهد افكند "

و نه اعتنائى به خواب و خيالى كرديم كه تكيه گاه ابن كثير گشته است كه مى گويد: " يكى گفته است: پيامبر خدا "ص" را "در خواب" ديدم كه ابو بكر و عمر و عثمان و على و معاويه درخدمتش بودند. ناگاه مردى در آمد. عمر گفت: اى رسول خدا اين "اشاره به آن مرد" ما را تحقير مينمايد. گوئى رسول خدا "ص" آن مردرا تشرزد، و آن مرد گفت: اى رسول خدا من با نظر حقارت به ايشان نمى نگرم، بلكه به اين- يعنى معاويه- مى نگرم. فرمود: واى بر تو مگر او يكى از اصحاب من نيست؟- و اين سخن را سه بار تكرار فرمود. آنگاه پيامبر خدا خنجرى برگرفته به معاويه داده و گفتنش: به پيكر او فرو كن .معاويه با آن خنجر بر پيكر او زد .من از خواب جستم و زود به خانه رفتم . و ناگهان ديدم آن مرد همان شب كشته شده و مرده است و او، راشد الكندى بود. "

و نه التفاتى به عقيده سعيد بن مسيب كه " هر كس در حال دوستدارى ابو بكر و عمر و عثمان و على بميرد،و اعتراف نمايد كه آن ده نفر به بهشت مى روند و بر معاويه درود و رحمت فرستد، بر خدا واجب خواهد آمد كه به حسابش رسيدگى ننمايد "

و نه توجهى به خواب هائى كه براى عمر بن عبد العزيزروايت كرده اند و در آنها معاويه گفته است: به پروردگار كعبه سوگند كه بخشوده گشتم و رواياتش را در جلد نهم خوانديم.

و نه اعتنائى به حرف احمد حنبل كه " به معاويه چكار دارنداز خدا عافيت و سلامت مى طلبيم " !