ترجمه الغدیر جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
آياتى كه بدين گونه تحريف معنوى گشته، بسيارند كه اگر آن تاويلات ناستوده و بهتان آميزگرد آيند كتابى قطور پرداخته خواهد شد. لكن خوش نمى داريم كه آنها را به بحث كشيم، چه پر گفتنى بى فايده خواهد بود و بى ضرورت، و هم آن سستى و نادرستى و پوچى كه خود در درون دارندو برون مى تراوند بر بطلان آنها كفايت مى نمايد. چه بايد گفت درباره حرف هائى از آن گونه كه در تاويل آيه شريفه " و او را بر روى ساخته از تخته و ميخى برداشتيم تا تحت رعايتمان روان باشد " زده اند و گفته اند كه نوح چون كشتى را بساخت، فرشته وحى چهار ميخ برايش آورد بر هر ميخ عينى نگاشته بود: يك عين "حرف اختصارى" عبد الله كه همان ابو بكر است و عين ديگر عمر و عين ديگر عثمان و عين ديگر على- رضى الله عنهم- آنگاه كشتى به بركت ايشان روان گشت.
آن جماعت در تاويلات و تحريف هاى معنوى قرآن گير وداراها داشته انداز جمله در سال 317هجرى در بغداد مين طرافداران ابو بكرمروزى حنبلى و جماعت ديگرى از " عامه" بر سر تفسير آيه " باشد كه پروردگارت ترا به منزلتى ستوده بردار" اختلاف افتاد. حنبليان گفتند: خدا پيامبر را با خويش و به منزلت اتحاد بر مى نشاند. و ديگران گفتند: مقصود از آن منزلت، شفاعت عظمى است. در نتيجه، كارشان به جنگ كشيدوعده اى كشته شدند.
آنچه ياد شد، نمونه اى است از صدها خرافه اى كه به منظور مبالغه در تمجيد و فضيلت تراشى تعبيه كرده و بناحق به خدا نسبت داده اند و " آيات خدا را به مسخره گرفته اند و با باطل مجادله نموده اند تا به وسيله آن حق را پايمال كنند. و جمعى از ايشان كلام خدا را مى شنيدندآنگاه پس از درك آن به تحريفش مى پرداختند، در حالى كه مى دانستند چه مى كنند. "
اين ها نمونه هائى است از بهتان و دروغسازى جاعلان كه به قصدفضيلت- تراشى براى اين و آن انجام گرفته، و ساده لوحان آنها را حقيقت انگاشته و صحنه تاليفات خويش در تفسير و حديث و تاريخ بدان آلوده اندو حقائق و دقائق را لجن مال ساخته و از ديده خلق پوشانده اند و پيوند و پيوند همبستگى مسلمانان را با كار خويش گسسته و امت را پراكنده و فرقه فرقه گردانيده اند، دروغ ساخته و ازپى هواى نفس رفته اند. با عرضه چند نمونه از آنها خواستيم مقياس و نشانه اى به دست دهيم براى تلاش هاى تبهكارانه اى كه در طرفدارى و بزرگ نمودن تنى چند صورت گرفته است، و به همين يكچند بس كرديم، اما صدها مانندش وجود داردكه چشم از آنها پوشيديم و خوش نداشتيم كه گنديده هاى تاريخ را بر شورانيم و رسوائى هارا بر نمائيم.
هر پژوهنده اى بر اين مدعا تواند كه شواهدى بسيار يابد در لابلاى " رياض- النضره " كه چنته خرافات و چرنايديت است و در " صواعق المحرقه " كه زنبيلى از تهمت و دروغ است و در " سيره الحلبيه " كه آكنده از روايات مجعول است و در " نزه المجالس ر كه دائره المعارف مزخرفات و نادرستى ها است و در " مصباح الظلام " كه ديوان هر سخن افترا آميزو روايت ساختگى است و در ديگرتاليفات جديد و قديم نظير اينها. " واى بر آنها به خاطر دست اوردهاشان و واى برآنها به خاطر آنچه مى نويسند. در آن هنگام خبرها بر ايشان فرا پوشيده گردد و از يكديگر نمى پرسند. و حتمادر قيامت درباره آنچه به بهتان و دروغ مى گفتند پرسيده و باز خواست خواهند شد. و خدا مى داند كه ايشان قطعا دروغگويند. "