روايات پسر عمر - ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روايات پسر عمر

نوع دوم رواياتى كه درباره پسر عمر يا از او در دست هست هر چه بخواهيد نا باب است0 مى بينيد از بس با امير المومنين على بن ابى طالب "ع" دشمنى و كينه دارد و از طرف ديگر عشق مفرط و كور كورانه اى به خانواده اموى مى ورزد دلش رضا نمى دهد كه نام على "ع" رابه زبان آورد يا سخن از ايام
خلافتش به ميان آورد يا خلافتى برايش به رسميت بشناسد تا چه رسد به اين كه با او بيعت كند. در همين جلد درباره روايتى سخن ابن حجر را خوانديم كه مى گويد: پسر عمر نام خلافت على را به زبان نياوره، زيرا به علت اختلافى كه وجود داشته با وى بيعت نكرده است ...؟

همچنين روايتى را از طريق حافظ ابن عساكر ديديم كه مى گويد: " پسر عمر از خلافت اسلامى سخن گفت و دوازده خليفه را كه از قريشند بر شمرد به اين ترتيب: ابو بكر و عمر وعثمان و معاويه و يزيد و سفاح و منصور و جابر و امين و سلام و مهدى وامير العصب. و افزود كه همه شان صالحند و نظيرشان يافت نمى شود. "

چه روحيه پستى داشته و چه نابخرد و سست راى بوده اين مرد كه چنين تعصب جاهلانه اى او را گرفته است. گرفتيم كه خلافت امير المومنين على بن ابى طالب "ع"- نعوذ بالله- نا مشروع بوده است، آيا ديگر به آن درجه از انحطاط و بى اعتبارى مى رسيده كه بدتر از سلطنت يزيد خدا نشناس و ديكتاتور و بلهوس باشد كه پسر عمر آن را " خلافت " بشناسد و او را " صالح " و " بى نظير " بخواند و خلافت على بن ابى طالب "ع" را همرديفش نداند؟ آيا روا است كه در بيان تاريخ خلافت اسلامى نامى از فراعنه و ديكتاتوران و حكام خدا نشناس برده شودو در شمار خلفاى اسلام آيند، در حالى كه براى آن جماعت ثابت و مسلم است كه رسول خدا "ص" فرموده خلافت پس از وى سى سال خواهد بود و سپس سلطنتى پر آسيب و آنگاه سركشى از فرمان خدا و قلدرى و زور گوئى و فساد درميان امت كه بى ناموسى و شرابخوارى را حلال مى شمارند.

مگر بر دهان اين مرد بنده نهاده بودند كه هيچ از فضائل امير المومنين على "ع" نگفت و اشاره هم به آن همه افتخارات كه شهره آفاق بود نكرد به فضائل و مكارم مرد بزرگى كه سيصد آيه در حقش فرود آمده و در تمجيدش هزاران حديث از پيامبر "ص" رسيده است؟ هزاران حديث گهربار در ستايش و عظمتش كه پسر عمر جز چند تائى از آن نقل نكرده آنهم به صورت مسخ شده


/ 162