سخناني از ياران بزرگ پيامبر در نکوهش معاويه
41- على عليه السلام در دعاى دست نماز ظهر مى فرمود: خدايا ! معاويه و عمر و "بن عاص" و ابو اعور سلمى و حبيب و عبد الرحمن بن خالد و ضحاك بن قيس و وليدرا لعنت كن. عائشه نيز پس از نماز عليه معاويه دعا مى كرد.روايت تاريخى اين مطلب را، به تفصيل در جلد دوم غدير آورديم.
42- معاويه نامه اى به ابو ايوب انصارى صحابى و دوست پيامبر خدا "ص" نوشت. ابو ايوب آن را به على عليه السلام اطلاع داد و چنين گفت: اين امير المومنين معاويه پناهگاه منافقان نامه اى به من نوشته است ...
43- قيس بن سعد بن عباده- پيشوايى قبيله خزرج- در نامه اى به معاويه مى نويسد: " ... تو بتى بت زاده اى. از روى ناچارى واضطرار مسلمان گشتى و آزادانه و به اختيار از آن بدر شدى. اظهار ايمانت ديرى نپائيد و نفاقت تازه نيست... ما انصار و پشتيبان دينى هستيم كه تواز آن بدرگشته اى و دشمن دينى هستيم كه تو به آن در آمده اى. "
به عبارت ديگر چنين مينويسد: " تو بت پرستى بت پرست زاده اى بيش نيستى. از روى ناچارى و اضطرار مسلمان گشتى و در آن براى اختلاف افكنى ماندنى و آزادانه و به اختيارى از آن بدرگشتى. خدا بهره اى از اسلام به تو نداد. اظهار ايمانت ديرى نپائيد و نفاقت تازه نيست. همچنان با خدا و پيامبرش درحال جنگى، و يكى از قبائل مشرك و مهاجمى، و دشمن خدا و پيامبرش و بندگان مومنش..."
44- وقتى براى معاويه بيعت گرفته شد، " قيس " چنين گفت: " مردم بدى را به جاى نيكى اختيار كرده ايد، و عزت را با ذلت عوض كرده ايد، و ايمان را با كفر، و پس از آنكه دوستدار و تحت حكومت امير مومنان و سرور مسلمانان و پسر عموى پيامبر جهانيان بوديد، اكنون به اين حال در افتاده ايد كه آزاد شده فرزند آزاد شده، بر شما حاكميت يافته است و ذلت را بر شما تحميل مى كند و با شما به خشونت
رفتارمى نمايد. اين را چگونه از ياد مى بريد و از آن غفلت مى نمائيد؟ يا مگر خدا بر دلهاتان مهر ركود نهاده تا چنان شده ايد كه نمى انديشيد؟ "
45- " قيس " درنامه ديگرى به معاويه مى نويسد: " به من دستور مى دهى زيرفرمان تو در آيم، زير فرمان كسى كه بيش از هر كس براى حكومت ناشايسته است و از همه دروغگوتر و دغلگوتر و گمراه تر و بى ارتباط تر با پيامبر خدا جماعتى كه تو داراى جماعتى هستندگمراه و گمراهگر، سلطه شرك آميزى ازسلطه هاى شرك آميز اهريمن".
46- محمد بن ابى بكر به معاويه مى نويسد: " بسم الله الرحمن الرحيم. از محمد بن ابى بكر به گمراه گشته معاويه پسر صخر سلام بر كسانى كه فرمان خدا مى برند بر آن عده شان كه در برابر صاحبان ولايت الهى تسليمند.
پس از سپاس پروردگار و ستايش پيامبر "ص"، خدا با جلال و عظمت وسلطه و قدرتش خلقى را آفريد بى رنج وبى آنكه سستى يى در قدرتش پديد آيد،و به آفريدگانش نيازى ندارند، ليكن آنان را بنده و در خدمت آفريده است وآنها را خوشبخت و بدبخت گردانيده و گمراه و بر راه. آنگاه با علم و اطلاعش، آنان را بر يكديگر برترى و مزيت نهاده و آنگه از ميانشان محمد "ص" را بر گزيده و بر آورده و به رسالت و پيامبريش اختصاص داده و براى الهامش اختيار كرده و در كار خويش به او اطمينان نموده است و او را به پيامبرى برانگيخته تا كتاب هاى آسمانى پيشين را تصديق نمايد و دليل و گواه بر شرائع الهى باشد. پس، وى در راه پروردگارش با حكمت و اندرز نيكو دعوت نموده است. نخستين كسى كه دعوتش را اجابت نموده و سر سپرده و رسالتش را راست پنداشته و ساز گار آمده و تسليم گشته و اسلام آورده برادرش و پسر عمويش على بن ابى طالب "ص" بوده است. او را در مورد غيب پوشيده تصديق كرده و راست شمرده و اور ا بر هر عزيز و خويشاوندى ترجيح داده و از همه گرامى تر داشته و از هم بيم و گزندى در امان نگهداشته و در هر موقعيت خطرناكى با خويشتن برابر نهاده و برايش جانبازى