ربا خوارى معاويه - ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ربا خوارى معاويه

1- مالك و نسائى و ديگر محدثان از طريق عطار بن يسار چنين ثبت كرده اند كه " معاويه- رضى الله عنه- تنگى زرين ياسيمين را به مبلغى بيش از ارزش وزن آن فروخت. ابو درداء- رضى الله عنه- به او گفت: من از رسول خدا "ص" شنيده ام كه فرمود چنين چيزيها را فقط بايد به قيمت وزن آن فروخت. معاويه گفت: اما به نظر من اشكالى ندارد. ابو درداء- رضى الله عنه- گفت: با معاويه جه بايد كرد؟ من حديث پيامبر "ص" را برايش مى خوانم و او نظر شخصى خود را اظهار مى دارد. من در سرزمينى كه تو باشى بسر نخواهم برد. اين بگفت و خود را به- عمر بن خطاب- رضى الله عنه- رساند و ماجرا را برايش شرح داد. عمر به معاويه نوشت: آن را جز به قيمت وزن آن نفروش و درست به مبلغى بفروش كه همان فلز مى ارزد."

2- مسلم و ديگر محدثان از طريق ابى الاشعث چنين ثبت كرده اند: " به يكى از لشكر كشى ها پرداخته بوديم و معاويه فرمانده بود. غنائم بسيار به چنگ آورديم. درميان آن تنگى سيمين بود. معاويه به يكى دستور داد آن را به هنگام تقسيم عوائد ميان مردم بفروشد. مردم بر سر خريدارى آن به رقابت برخاستند و قيمت را زيادتر كردند. خبر به عباده بن صامت رسيد. برخاسته گفت: من از پيامبر خدا "ص" شنيدم كه ميفرمود وقتى طلا را با طلا معامله مى كنند يا نقره را با نقره يا گندم را با گندم و جو را با جو و خرما رابا خرما و نمك را با نمك، بايد بطورپايا پاى و از هر طرف به مقدار مساوى مبادله كنند و بايد معامله بر اساس
برابرى و هموزنى باشد و هر كه به بيشتر بخرد يا بفروشد رباخوارى كرده باشد. بر اثر شنيدن سخن پيامبر"ص" مردم آنچه را گرفته بودند پس دادند. خبر به معاويه رسيد. برخاسته چنين نطق كرد: مردانى كه از زبان پيامبر خدا "ص" احاديثى نقل مى كنند كه ما كه پيامبر خدا "ص" را مى ديديم و معاشرش بوديم از وى نشنيده ايم چه خيال كرده اند و چرا دقت نمى كنند؟ عباده بن صامت برخاسته همان حديث را باز گفت و افزوده: آنچه را از پيامبر خدا "ص" شنيده ايم نقل و نشر مى كنيم گر چه معاويه خوشش نيايد. " يا گفت: "... گر چه معاويه بدش بيايد. براى من چه اهميتى دارد كه شبى سياه درميان شپاهيانش همراهش نباشم "يعنى مرا از سپاه بيرون كند"" .

3- بيهقى و ديگر محدثان از طريق حكيم بن جابر از عباده بن صامت- رضى الله عنه- روايتى ثبت كرده اند كه گفت: " از پيامبر خدا "ص" شنيدم كه مى فرمود: طلا را بايد كفه به كفه و نقره را بايد كفه به كفه معامله و مبادله كنند ". و بر شمرده تا رسيد به نمك و گفت نمك با نمك بايد مبادله شود.

معاويه اشاره به وى گفت: اين حرفش چيزى نيست عباده- رضى الله عنه- گفت: شهادت مى دهم از پيامبر "ص" شنيدم كه چنين مى فرمود. " نسائى آنرا با اين افزوده ثبت كرده كه " عباده گفت:... براى من اهميتى ندارد در سرزمينى باشم كه معاويه در آن نباشد " يا به عبارتى كه ابن عساكر نوشته: " من بخدا قسم اهميتى نمى دهم باين كه در اين سرزمين شما بسر برم. "

4- ابن عساكر در تاريخش روايتى ثبت كرده از طريق حسن. مى گويد: " عباده بن صامت در شام بود. ديد دارند تنگى سمين را به تقريبا دو برابر قيمت نقره اى كه در آن است مى فروشند. پيش آنها رفته گفت: مردم هر كه مرا بشناسد مى داندكه هستم، و هر كه نمى شناسد بداند كه من عباده بن صامتم. هان من از رسول خدا "ص" در يكى از انجمن هاى انصار شب پنجشنبه اى در ماه رمضانى كه آخرين
روزه داريش بود چنين شنيدم كه طلا با طلا بايد مثل هم و به اندازه هم و وزن به وزن و دست به دست معامله و مبادله كرد، و هر چه بيشتر از اين ميزان باشد ربا است، ونيز گندم را با گندم يك چنگ بيك چنگ و يك بر دست به يك بر دست بايد مبادله كرد و هر چه بيشتر باشد ربا است، و نيز خرما را با خرما يك چنگ بيك چنگ و يك بردست به يك بردست بايد مبادله كرد و هر چه بيشتر از اين ميزان باشد ربا است.

در اين هنگام مردم از آنجا بپراكندند. خبر به معاويه بردند به دنبال عباده فرستاد. بيامد. معاويه به او گفت: اگر توصحابى پيامبر "ص" بوده و از او حديث شنيده اى ما نيز صحبتش را درك كرده و حديث از او شنيده ايم. عباده گفت: آرى در صحبت وى بوده و حديث شنيده اى. معاويه گفت: پس اين حديث كه ياد مى كنى چيست؟ آن را باز گفت. معاويه گفت: لب از اين حديث فرو بند و نقلش نكن. گفت: نقل مى كنم گر چه معاويه بدش بيايد و مايل نباشد0 گفت و برخاست كه برود. معاويه به او گفت: در رابطه و رفتار بااصحاب محمد "ص" چيزى بهتر از گذشت كردن از ايشان نمى يابم. "

/ 162