آيا حسين از سه خليفه و از معاويه تجليل مي کند؟ - ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


آيا حسين از سه خليفه و از معاويه تجليل مي کند؟

31- ابن عساكر در تاريخش روايتى ثبت كرده است از طريق ابو عمر و زاهد از على بن محمد صائغ از پدرش مى گويد: " حيسن را ديدم كه به نمايندگى به ديدن معاويه آمده بود، روز جمعه اى بود ومعاويه بر منبر به نطق ايستاده، مردى از آن جماعت به او گفت: امير المومنين به حسين اجازه بده به منبر بالا رود. معاويه به او گفت: واى بر تو بگذار افتخار جوئى نمايم. آنگاه خدا را سپاس و ستايش برده گفت: اى ابا عبد الله ترا به خدا قسم مى دهم آيا من فرزند بطحاء مكه نيستم؟ گفت: آرى به آن كه نيايم را بحق و مژده رسان برانگيخت. بعد گفت: اى ابا عبد الله ترا به خدا قسم مى دهم آيا من خال المومنين نيستم؟ گفت: آرى به آن كه نيايم را به پيامبرى برانگيخت. سپس گفت: اى ابا عبد الله ترا به خدا قسم مى دهم آيا من كاتب وحى نيستم؟ گفت: آرى به آن كه نيايم را بيمرسان گردانيد. در اين هنگام معاويه فرود آمد و حسين بن على به منبر بالا رفته پس از سپاس خدا سپاس هائى كه چنان نه پيشنيان برده بودند و نه نسل هاى معاصر، فرمود: پدرم از زبان نيايم از فرشته وحى از خداى تعالى چنين نقل كرده كه زير جايگاه عرش ورقه اى سبز رنگ است بر آن نوشته: لا اله الا الله، محمد رسول الله، اى شيعه آل محمد هر يك از شما كه در دوره قيامت آمده بگويد: لا اله الا الله خدا او را وارد بهشت مى سازد. معاويه از
اوپرسيد: اى ابا عبد الله ترا به خدا بگو شييعه ال محمد چه كسانى هستند؟ گفت: كسانى كه به شيخين يعنى ابو بكر و عمر دشنام نمى دهند و عثمان رادشنام ندهند و نه پدرم را دشنام دهندو نه تو را اى معاويه دشنام گويند. "

ابن عساكر مى گويد: " اين حديثى زشت"و نادرست" است.، و به عقيده من سلسله سندش به حسين نمى رسد. " و مامى گوئيم: اين دروغى آشكار و واضح است و سندش گسيخته و پاره پاره. و "ابو عمر و زاهد "- از رجال سند اين روايت- دروغسازى است دست آلوده به جنايات و خيانت ها و همان كه از تاليف روايات جعلى و ساختگى كتابى درستايش و مناقب معاويه پرداخته است و در سال 345 مرده. استاد حديثش على صائغ نيز به شدت " ضعيف " و سست روايت است چنانكه خطيب بغدادى در تاريخش از او همين گونه ياد كرده و دارقطنى او را " ضعيف " خوانده است. پدر وى نيز- كه از رجال سند است- ناشناس است و بى ارزش و در طبقه كسانى كه از مالك متوفاى 179 ه. روايت مى كنند. بااين وصف چگونه سرورمان حسين ين على "ع" را كه در سال 61 هجرى به شهادت رسيده درك كرده و چطور معاويه را كه در سال 60 ه. مرده ديده است؟ مگر در خواب ديده باشد؟!

وانگهى اگر قرار باشد خواب ديدهها را راست پنداريم، مقتضاى اين افسانه آن است كه معاويه از شيعه آل محمد "ص" كه خدا به بهشت در مى آوردشان نباشد، زيرا او بر امير المومنين على "ع" و دو فرزند گراميش دو امامى كه سرور جوانان بهشتى اند لعنت مى فرستاده است و بر جمعى از اصحاب پاكدامن و عالى مقام،و همين ننگ او را بس. اين وضع ننگين او را و فرومايگان اموى را كه به تقليدش بر خاندان پيامبر "ص" لعنت مى فرستاده اند و همه كسانى را كه چنين گناهى مرتكب گشته اند به يكسان شامل مى شود.

همچنين به مقتضاى آن،مولاى متقيان "ع" از شمار اين گروه رستگار خارج
خواهد گشت، زيرا وى بر معاويه و دار و دسته پست و تبهكارش لعنت مى فرستاده است ! " سهمگين است سخنى كه به زبان مى آورند! "

لازمه اين روايت ساختگى اين است نه تنها كسانى كه عليه عثمان فعاليت نمودند و او را به قتل رساندند، بلكه آنان كه زبان به انتقاد و اعتراضش گشوده اند از شمار شيعه آل محمد "ص" خارج باشند و ايشان برجسته ترين چهره هاى امت و اصحاب بزرگ پيامبر "ص" و مهاجران و انصارند، كسانى كه از آن جماعت نه فقط شيعه آل محمد "ص" بلكه عادل و راست روشان مى دانند آيا كسى مى تواندچنين پندارى به ذهن خويش راه دهد؟

/ 162