اجماع و اتفاق عمومى بر بيعت يزيد
و انگهى اگر پسر عمر به بهانه اجماع و اتفاق عمومى بر بيعت با يزيد، با اين موجود پليد به خلافت بيعت كرده، اين اجماع و اتفاق عمومى كجا صورت گرفته است؟ كجا همه صلحاى امت و رجال دين با يزيدى بيعت كرده اند كه اصحاب و تابعين محكومش ساخته اند و به شهوترانى و هوسبازى و ميگسارى و كثافتكارى معروف است و چنان كه شاعر معاصر استاد بولس سلامه در چكامه" غدير " مى سرايد:
موذن اى آن كه بانگ " حى على الفلاح " برداشته وبه رستگارى مى خوانى
در اذان صبح صدايت را كم كن و آهسته باش!
توجه كن كه پادشاه غافل از خدا
سر گرم كنيزكان ماهروى نمكين است
و هزار الله اكبر " در كف ميزان يزيد
آن تخت نشين- جرعه شرابى نيارزد
كه در خمره سربسته اى مى جوشد كه هيچ لبى
به آن نرسيده و هيچ آبى بدان نياميخته است!
از طرفى امت بر اين كه در تصدى امامت و زمامدارى عادل بودن شرط است اجماع دارد و همداستان است 0قرطبى در تفسيرش مى نويسد: " يازدهمين شرط امامت و زمامدارى، عادل و راسترو بودن است. زيرا درميان امت اختلافى در اين نيست كه پيمان بيعت امامت براى آدم زشتكار فاسق منعقد نمى گردد، و بايستى امام و زمامدار از لحاظ علمى بر همگان بر ترى داشته باشد به موجب فرمايش پيامبر "ص" كه ائمه و زمامدارانتان شفيعانتان هستند بنابر اين توجه داشته باشيد چه كسى را شفيع خويش مى گردانيد. و به موجب فرمايش پيامبر "ص" كه ائمه و زمامدارنتان شفيعانتان هستند بنابر اين توجه داشته باشيد چه كسى را شفيع خويش مى گردانيد. و به موجب آيه اى كه در وصف طالوت هست: "خدا او را براى زمامداريتان برگزيد و بر وسعت علم و اندامش بيفزود. " مى بينم ابتدا علم را مى آورد و سپس آنچه را نشانه توانائى مى باشد ذكر مى كند. " و مى نويسد: " امام "يازمامدار" اگر منصور شد و پس از تحقق بيعت و انتصابش كار زشتى مرتكب گشت،عامه مسلمانان "يعنى اهل سنت" مى گويند بنيان امامتش گسيخته شده و به علت كار زشت آشكارش بر كنار مى گردد، زيرا مسلم است كه امام "يا زمامدار" اساسا به اين منظور تعيين مى شود كه قانون جزاى اسلامى را اجرا كند و حقوق مردم را براى آنان بستاند و اموال يتيمان و ديوانگان را نگهدارى واز خودشان سر پرستى نمايد و امثال اين وظائف كه به شرح
آمد. وقتى فاسق و زشتگار بود فسق و زشتكاريش مانع او از انجام اين تكاليف مى گردد. و اگر فرض كنيم امام و زمامدار حق وامكان داشته باشد كه فاسق باشد تمام وظائفى را كه زمامدار اساسا براى انجامش تعيين و منصوب مى شود هيچ شمرده ايم. ملاحظه نمى كنيد كه ابتدا و هنگام تعين زمامدار مى گوئيم بايد حتما فاسق نباشد چون تعيين فاسق به زمامدارى معنايش هيچ شمردن وظائفى است كه به منظور انجامش زمامدار تعيين مى كنيم. همينطور هرگاه زمامدار بعدا فاسق شود و آشكار به كار زشت دست زند. "