پسر عمر بدعت هاى پدرش را احيا مى كند - ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پسر عمر بدعت هاى پدرش را احيا مى كند

در اينجا، در جريان بررسى اخبار تاريخى يى كه درباره پسرعمر هست، مى رسيم به اين موضوع كه از بدعت هاى پدرش پيروى كرده و نظريات وى را كه بر خلاف قرآن و سنت بوده به عنوان آئين خويش برگزيده است0 آنهم بعد از روشن شدن حقيقت برايش، و " پس از آنكه هدايت از گمراهى باز شناخته گشته است ". " چه مى پندارند كه هرگاه كار زشتى مرتكب مى شوند مى گويند پدران خويش را در حال انجام آن ديده ايم، و خدا به ما دستور انجامش را داده است؟ "

ازآن جمله اينها:

1- حافظ هيثمى در " مجمع الزوائد " مى نويسد: از پسر عمر درباره متعه پرسيدند، گفت: حرام است. گفتند: بن عباس معتقد است اشكالى ندارد. گفت: بخدا ابن عباس مى داند كه پيامبر خدا "ص" درجنگ خيبر از آن نهى كرده است.

" بيهقى مى نويسد: " از پسر عمر درباره متعه نساء پرسيدند، گفت: حرام است مگر عمر بن خطاب- رضى الله عنه- اگر كسى را كه متعه كرده بود مى گرفت، سنگباران نمى كرد؟. "
اين مرد با اظهار قطعى حرام بودن متعه، به خدا و پيامبرش دروغ مى بندد. از او درباره دين و آئين خدا مى پرسند و اين كه حكم متعه در شريعت اسلام چيست و او سخت از بدعت وحكم خلاف شرع پدرش مى راند تازه با اين سخن، پدرش را دروغگو مى نمايد، زيرا پدرش مى گويد: دو متعه در زمان پيامبر خدا "ص" وجود داشت كه من آن دو را منع مى نمايم و مرتكبش را مجازات مى كنم " و مى گويد: " سه چيز در دوره پيامبر خدا وجود داشت كه من آنها را حرام مى سازم و مرتكبش را مجازات مى كنم: متعه حج، متعه نساء، و گفتن حى على خير العمل" و هيچ نمى گويد كه اينها در قسمتى از دوره پيامبر اكرم "ص" بوده و بعد از آن نهى فرموده، بلكه مى گويد من حرام مى سازم و منع ميكنم، و كارتحريم را به خود نسبت مى دهد. و اين را از اولين كارهاى خلاف عمر شمرده اند.

نه تنها پدرش را دروغگو نموده، بلكه عبد الله بن عباس را دروغگو خوانده و به او تهمت زده است كه حكم خدا را مى داند و بر خلافش فتوا مى دهد، و اين سخن ناروا را با سوگند بخدا موكد مى سازد حال آنكه " علامه امت " برتر از اين است كه چنين گناه سهمگينى را مرتكب شود.

همچنين برجسته ترين اصحاب را دروغگو شمرده است، اصحابى مانند جابر بن عبد الله و ابو سعيد خدرى و عمران بن حصين را كه معتقد به جايز بودن متعه بموجب سنت نبوى بوده و گفته اند در دوره ابو بكر و قسمتى از دوره حكومت عمر متعه كرده اند و عمر از آن نهى نموده است. سرور خاندان پيامبر "ص" على بن ابى طالب "ع" را دروغگو شمرده كه نهى از متعه را كار عمر مى داند فرمايد: " اگر عمر از متعه نهى نكرده بود كسى جز تيره بخت سنگدل مرتكب زنا نمى شد ".

و انگهى اين حرف را كه در اثناى جنگ خيبر از متعه نهى شده باشد همه حافظان حديث و كسانى كه بر " صحيح " بخارى شرح نوشته اند تكذيب كرده و گفته اند در آن هنگام از متعه نهى نشده است، و ما سخن سهيلى و ابو عمر و زرقانى را در جلد ششم آورديم كه آن حرف، پندارى است و خطائى و از سيره نويسان و راويان حديث هيچ كسى چنين حرفى نزده است. و اين بحث بطور كامل و وافى
درجلد ششم به انجام رسيد.

/ 162