اكنون بياييد به سراغ نماز پسر عمر برويم - ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اكنون بياييد به سراغ نماز پسر عمر برويم

اما نماز خواندنش پشت سر هر كه با قدرت مسلح بر خلق چيره گشته، و بر مسند قدرت سياسى تكيه زده از نشانه هاى جهل او است و دليل بر اين كه درباره عبادات كم اطلاع بوده و به احكام دين ناپايبند، و شعائر اسلامى را ببازيچه گرفته و دستخوش وسوسه و تحريكات شيطان گشته و دل و دين به آن باخته است با اين كار ننگين و خلاف شرع در صدد بر آمده نماز نخواندن خودرا پشت سر امير المومنين على "ع"-بر ترين انسان پس از پيامبر "ص" و يكى از دو مايه خير- توجيه نمايد، اين كارش را كه پشت سر امير المومنين على "ع"- كسى كه دوست داشتنى ترين فرد براى خدا و پيامبر بوده و خدا اورا معصوم و منزه خوانده است- نماز نخوانده و در عوض در نماز به حجاج آن دژخيم پليد و خدا نشناس اقتدا كرده است خواسته بااين " فتوا " ى مسخره وننگين خويش توجيه كند كه نماز خواندن پشت سر هر حاكم چيره و مسلطى روا است و نماز خواندن ضرورت ندارد كه پشت سرامام بر حق و امير المومنين و پيشواى عادل صورت گيرد!

سفيان ثورى از زبان سلمه بن كهيل نقل مى كند كه " من و ذر مرهبى درباره حجاج اختلاف پيدا كرديم. او مى گفت ك مومن است. و من مى گفتم: كافر است. " حاكم نيشابورى درباره اين روايت تاريخى مى گويد: " روايتى صحيح است به دليل اين كه مجاهد بن جبر- رضى الله عنه-به موجب روايتى كه از طريق ابى سهل احمد قطان از اعمش در دست مى باشد مى گويد: بخدا من شنيدم كه حجاج بن يوسف مى گفت: از عبد هذيل "يعنى عبد الله بن مسعود" در شگفتم كه ادعا مى كند كه قرآنى را كه از جانب خدا است مى خواند. بخدا آن فقط يكى از سرودهاى رزمى و ساخته هاى ادبى اعرابى است. بخدا اگر دستم به عبد هذيل مى رسيد گردنش را مى زدم " و درروايتى كه ابن عساكر آورده اين افزوده هم هست: " ... گردنش را مى زدم و گر چه با دنده خوك شده، آنرا از حلقش بيرون مى كشيدم ".
ابن عساكر مى نويسد: " حجاج در نطقى چنين گفت: از خدا تا مى توانيد بپرهيزيد، زيرا در آن اجرى نيست، وفرمان امير المومنين عبد الملك را بگوش گيريد و اطاعت كنيد، زيرا در آن اجر و پاداش هست. بخدا اگر به مردم دستور بدهم از در معينى از درهاى مسجد بيرون روند و بعد از در ديگر بيرون روند خون و مالشان برايم هدر خواهد بود "

خود پسر عمر حديث پيامبر اكرم "ص" را " درباره ثقفى يى دروغساز و تبهكار " نقل و روايت كرده است يا اين حديث را كه " در قبيله ثقيف "قبيله حجاج بن يوسف" دورغسازى تبهكار هست " و متقدمان و متاخران همداستانند بر اين كه تبهكارمورد اشاره همان حجاج بن يوسف ثقفى است.

جاحظ مى نويسد: " حجاج در كوفه نطق كرد و از كسانى ياد نمود كه به- مدينه به زيارت مزار پيامبر خدا"ص" مى روند، و گفت: مرگ بر اينها به گرد پارههاى چوب و استخوان پوسيده طواف مى كنند: چرا نمى روند به گرد كاخ امير المومنين عبد الملك طواف كنند؟ مگر نمى دانند خليفه خدا بهتر و بر تر از پيامبر اواست؟ "

حافظ ابن عساكر مى نويسد: "دو نفربا هم اختلاف پيدا كردند، يكى ميگفت: حجاج كافر است. و ديگرى مى گفت: مومنى گمراه است. از شعبى پرسيدند، به ايشانى گفت: او مومن به بت و قدرت حاكمه ستمگر است، و كافر به خداى بزرگ!

از واصل بن عبد الاعلى درباره حجاج مى پرسند، مى گويد: از من درباره آن پيرمرد كافر مى پرسيد قاسم بن مخيره مى گويد: حجاج از اسلام مى رميد عاصم بن ابى نجود مى گويد: هيچ چيز مقدس و حرمتى براى خدانماند كه حجاج هتك ننمود طاووس مى گويد: از برادران عراقى خويش در شگفتم كه حجاج را
مومن مى نامند "

اجهورى مى گويد: امام محمد بن عرفه و محققانى كه پيرواويند معتقدند كه حجاج كافر بوده است.

/ 162