ترجمه الغدیر

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

جلد 22 -صفحه : 227/ 184
نمايش فراداده

را از سوى سلام"خداى تعالى" با شتاب رسانيد. - كه اين پيام را كه در خصوص على عليه السلام آورده ام، بمردم ابلاغ كن. و هر گاه بمردم نرسانى، اى پيامبر مزمل"در لباس پيچيده"، رسالت خود را نرسانده اى. - پس همانجا، در ميان صحابه و ياران بپاى خاست، و يا صداى بلند حمد و ثناى خدا بر زبان آورد. - حيدر كرار- صلوات الله عليه- را بدست راست خويش بلند كرد، و با صداى بلند و كلام فصيح ندا در داد. - فرمود: هر كه را من پيشوا و رهبرم، حيدر كرار، صلوات الله عليه- نيز پيشوايى اوست. مباد كه از اين سفارش، روى برتابيد. - آيا جوجه بريان شده را با پيمبر، كسى جز على عليه السلام افتخار پيدا كرد كه ميل كند؟ - ستاره، در خانه او، درخشيده گرفت: و آشكار را، شب ظلمانى از اين درخشش نورانى و روشن شد. - او، از ديرينه روزگاران، همچون نورى در عرش خدا مى درخشيد، و خداى را تكبير و تهليل مى گفت. - و همواره، در ميان خدا پرستان و نيايشگران سير مى كرد، و اين نور، اصلاب پاك و مطهر را در مى نورديد.

قصيده ديگرى درمدح امير مومنان عليه السلام دارد، بالغ بر 42 بيت كه از آن جمله است: - پيوسته عشق او را در دل پوشيده دارم، اما اشك، اين راز نهفته را فاش مى كند. - پرتوهاى آن، وقتى درخشيدن كند، گويى از گيسوى تيره شب، صبح رنگين هويدا شده.

شيرينى چهره زيبا و نورانيش- كه عطش ديدار را فرو مى نشاند- شيرينى عسل را رسوا كرده. - زيبا ترين لاله ها، در گونه هايش شگفته اند، و بر صورتش گل"آس" سايه افكنده است. - آن ملامتگر من در اين عشق به عذر خواهى برخاست و معذورم داشت و سخن چين و حرفگير از سخن خود برگشت، و زبان تحسين گشود. - آنگاه كه پيكر زيبايش، با ناز و كرشمه، دامن كشان مى خرامد، شاخساران بر خود مى لرزند و از زيبائى و قامت خود شرم مى دارند. - ستاره مريخ در چهره اش، و ماه چهارده شبه در وجودش مى درخشد. - يك نگاه او، دل مرا در كمند اسارت و عشقش نگاهداشته، و مدهوش كرده. - مهر او، و چنانم در كمند گيسويش افكند، كه شيران بيشه را به شگفت آورد، كه با چونين طنابى، چگونه صيد مى شوم.

تا اينكه به ابيات زير مى رسد: - حيدر كرار، درميان همه مردم- چه پا برهنگان و چه موزه داران- بهترين شخصيت است. - شب، آن چنان روز را نمى پوشاند، كه مذهب منكرانش، بر دل پرده مى گسترد. - ديده كم نور و نابيناى شرك، چگونه نور ديده دين را خواهد ديد؟ - كافران را با تيغ خود به قتل رساند، و آنها را از ديار آشنايان پاك كرد. - نه فقط يك روز به بت " لات " نزديك نشد، بلكه خداى را به تقوى و خلوص عبادت كرد، و بدينگونه رشد يافت. - اسلام را، از آن بيمارى كه گريبانگيرش مى شد، بهبودى داد، و از چشمان دين، حجاب و پرده را برداشت. - در غدير خم، شاهدان عدل، كه هرگز منحرف نمى شوند، بر حقانيت او گواهى دادند. - از ميان گرده ها، آفتاب وجودش چه زيبا نمايان شد، و همه روزگار به درود و تهنيت برخاستند. - آنگاه كه مردم پنداشتند اژدهايى آمد تا آنها را بگيرد، او با اژدها سخن گفت.