واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 105
نمايش فراداده

جفون

پلكهاى چشم

غسق

تاريكى شب

دجنة

تاريكى شديد

اوضاح

جمع وضح: سفيدى

ضباب

سوسمارها جمع ضب

وجار

لانه و خانه سوسمار و نظاير آن

مآقى

گوشه‏هاى چشم از طرف بينى

تبلغت

كفايت و قناعت ميكند

شظايا

جمع شظية: پاره هر چيز، شظايا الاذان: نرمه گوش

ريش

موهاى نرم و نازك پر مرغ

قصب

پرهاى زمخت مرغ

لما يرقا

رقيق و نازك نشده‏اند

كلام 154

اقتصاص

نقل كردن و حكايت نمودن

يعتقل

بلند و حبس ميكند

مذاقة مريرة

طعم تلخ، چشيدنى تلخ

غلا

بجوش آمد، غليان نمود

مرجل

ديك

يرهب

ترسيده مى‏شود، ترس داده مى‏شود

تزلف

نزديك مى‏شود

مقصر

جاى قصور و سستى

مرقلين

سرعت كنندگان

مضمار

ميدان مسابقه

غاية قصوى

مسافت و هدف نهائى

شخصوا

كوچ و حركت كردند

رى ناقع

سيرابى كامل

لا يعوج

كج نمى‏شود

لا يزيغ

منحرف نمى‏شود

لا تخلقه

او را كهنه نمى‏كند

رد

تردد و آمد و رفت

ولوج

داخل شدن

بين اظهرنا

ميان ما است، پشت سر ما است